توضیحات
اگر به دنبال کتابی پر از سروصدا و کواک کواک میگردید، کتاب معرکهی «روزی که الکساندر به گردش رفت» بهترین انتخاب برای شماست! کودکان با مطالعهی این کتاب به اهمیت همکاری و کمک کردن و البته خلاقیت در حل مسئله پی خواهند برد.
ماماناردکه یک روز حسابی حوصلهاش سر رفته بود. برای همین تصمیم گرفت همراه جوجهاردکهایش به گردش برود. او در مسیر مدام به جوجهها نگاه میکرد و از آنها میخواست که از هم فاصله نگیرند و دقیقاً پشت سر هم حرکت کنند. اما از میان پنج جوجه، الکساندر از همه سربههواتر بود. او از صف خواهر و برادرهایش فاصله گرفت و بعد یکدفعهای غیب شد. جوجهها شروع کردند به صدا کردن الکساندر و ماماناردکه هم تا میتوانست کواککواک کرد. اما انگار الکساندر مثل قطرهآبی در زمین فرو رفته بود. کمی بعد، صدای کواککواک ضعیفی به گوش رسید که از گودالی عمیق در همان حوالی میآمد. ای داد بیداد… الکساندر کوچولو ته گودال بود. کمکم تمام مردم آن حوالی هم از ماجرا باخبر شدند. اما به نظر شما، آیا راهی برای بیرون آوردن جوجهی بازیگوش از گودال وجود دارد؟
در مجلهی مگپایز دربارهی کتاب «روزی که الکساندر به گردش رفت» اینگونه نوشتهاند: «ارشمیدس اگر این کتاب را میخواند بیرون میدوید و میگفت: “یک بار دیگر یافتم!” یک کتاب تصویری لذتبخش، پرسروصدا و تعاملی از پاملا آلن.» همچنین شورای کتاب کودک استرالیا، در سال ۱۹۹۴، این کتاب را اثری برجسته دانسته است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.