توضیحات
کتاب «دره ی آسیاب»، داستانی لطیف و خیالانگیز دربارهی رؤیاپردازی است. داستانی دربارهی رؤیا داشتن، خیال کردن، فراتر رفتن از زندگی روزمره و تلاش برای خلق رؤیاها.
در «درهی آسیاب»، زندگی مردم خیلی عادی و معمولی بود. تا روزی که دستگاههای عجیبوغریبی به آنجا آمدند که همهکاری از دستشان ساخته بود: از پختن نان گرفته تا برنامهریزی تعطیلات و لبخند زدن. حالا فقط کافی بود مردم دکمهای را فشار دهند تا کارهایشان انجام شود. آنوقت با خودشان گفتند چرا باید آرزوهایمان را به ستارهها بگوییم، وقتی دستگاههای عجیبوغریب همهی خواستههایمان را عملی میکنند؟
اینطور شد که همهی مردم دره، رؤیاهایشان را فراموش کردند، دیگر قاصدکی فوت نکردند، و باد هم از دهکده رفت. آسیاب بادی دیگر حرکت نمیکرد. دیگر کسی رؤیاهایش را به خاطر نداشت، بهجز آنا، خیاط دهکده و البته مرد پرنده که رؤیای پرواز در سرش بود.
آیا آنا میتواند لباسی برای مرد پرنده بدوزد که با آن پرواز کند؟ آیا آنها میتوانند رؤیاها را به دهکده برگردانند؟
کتاب «درهی آسیاب» تصویرهای بسیار زیبا و خیالانگیزی دارد که خواننده را با خود همراه میکند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.