راز جادویی – گلفروشی جادویی ۱

داستان «راز جادویی» در یک گلفروشی می‌گذرد. گربه‌ای به اسم نلسون، طوطی‌ای به اسم لیدی مدونا و صاحب گلفروشی یعنی خاله ابی‌گیل در آنجا با هم زندگی می‌کنند. دختربچه‌ای به اسم ویولت هم هفته‌ای دوبار به گلفروشی سر می‌زند. راستش ویولت سال‌ها پیش پدر و مادرش را از دست داده و دو نفر سرپرستی او را قبول کرده‌اند. دو نفری که ویولت آن‌ها را عمو نیک و عمه یونی صدا می‌زند. روزی از روزها که ویولت در گلفروشی است ماجرای مرموزی اتفاق می‌افتد. خانمی قدبلند وارد می‌شود و کلمه‌ی عجیب و غریبی به زبان می‌آورد. پیمپرنل. ویولت اول خیال می‌کند این کلمه اسم یک گل است اما بعد می‌بیند که خاله او را به طبقه‌ی بالا می‌فرستد و خودش با خانم قدبلند وارد باغ می‌شود. بعد از مدتی هم به ویولت خبر می‌دهد که باید هر چه زودتر پیش عمه و عمو برگردد چون او هر چه زودتر باید به سفری کاری برود. ویولت یک عالمه سئوال دارد اما خاله به هیچ‌کدا‌م‌شان جوابی نمی‌دهد. ماشینی می‌گیرد و راهی می‌شود. با رفتن او ویولت تصمیم می‌گیرد شب را در گلفروشی بماند تا بتواند جواب سئوال‌هایش را پیدا کند. وقتی آنجاست چند مشتری به گلفروشی می‌آیند. یک سفارش تلفنی می‌گیرد و به کتابی با جلد زرد رنگ بر می‌خورد. کتابی که اطلاعات عجیبی درباره‌ی بعضی گیاهان کم‌یاب می‌دهد و تصویرهایش مقابل چشمان ویولت حرکت می‌کنند و زنده می‌شوند.

آن خانم قد بلند چه کسی بوده؟ چه درخواستی داشته؟ پیمپرنل به چه معناست؟ چرا خاله ابی‌گیل این‌قدر ناگهانی به سفر رفته؟ این کتاب زرد رنگ چه جور کتابی است؟ آیا ویولت موفق می‌شود به جواب سئوال‌هایش برسد؟

گلفروشی جادویی مجموعه‌ای ۴ جلدی است. جلدهای دیگر از این قرارند: نقشه‌ی موفقیت آمیز – جادوگری کار آدم‌های بزدل نیست – سفر به دنیای زغال‌اخته‌های جادویی.

خانم جینا مایر (۱۹۶۵- Gina Mayer)  نویسنده‌ی آلمانی تبار تا به حال نزدیک به پنجاه کتاب برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به چاپ رسانده است. او سوای نوشتن به گل‌ها و گیاهان علاقه‌ی زیادی دارد. وقت‌هایی که پای کامپیوترش نمی‌نشیند و به داستان‌های هیجان‌‌انگیز فکر نمی‌کند، در باغش در دوسلدورف به گل‌ها رسیدگی می‌کند.