چتر نجات

توبی پسرک کوچکی است که گشت و گذار و کشف را دوست دارد. او کوچک است و برخی کارها به نظرش ترسناک می‌رسد. مثلا پایین آمدن از نردبان تخت شبیه پایین آمدن از بالای ابرها به زمین است یا پایه‌های صندلی صبحانه موقع پایین آمدن خیلی خیلی بلند به نظر می‌رسند. او برای احساس اطمینان به یک چتر نجات تکیه کرده است و همیشه آن را پشتش می‌بندد. تا این‌که یک روز همراه گربه‌اش بالای خانه درختی می‌رود. موقع برگشت، گربه‌اش هنری از ارتفاع می‌ترسد و نمی‌تواند پایین بیاید. حالا فردی دیگر مشکل بزرگتری دارد. توبی سعی می‌کند به هنری کمک کند و چتر نجاتش را به او می‌بندد و خودش بدون چتر نجات از پله‌ها پایین می‌آید. بعد از آن روز به تدریج نیاز توبی به چتر نجات کمتر و کمتر می‌شود تا این‌که دیگر به آن نیاز ندارد.

کتاب «چتر نجات» درباره ترس‌های کودکی و به ویژه ترس از ارتفاع است. توبی به تدریج راه غلبه بر ترس‌هایش را پیدا می‌کند و به استقلال می‌رسد.