گوشه ی دنج کلاس

در کتاب «گوشه ی دنج کلاس» دخترک با بارانی زردزنگ و اخمی وسط پیشانی به مدرسه می‌رود. همان‌طور که از بارانی‌اش چک‌چک آب می‌چکد، بدعنق روبه‌روی معلمش می‌ایستد. خیال می‌کند معلم حسابی سرزنشش می‌کند اما این‌طور نیست، معلم به روی او لبخند می‌زند و صبح‌به‌خیر می‌گوید و او را شبیه به یک جهان‌گرد شجاع می‌داند و قول می‌دهد یک روز سر فرصت قصه‌اش را برای همه تعریف کند و با این قول دخترک بارانی‌پوش را غافل‌گیر می‌کند. بعد نوبت غافل‌گیری دوم است: بچه‌های کلاس دوم که ریاضی می‌دانند و اندازه‌گیری را یاد گرفته‌اند، نوشتن می‌دانند و می‌توانند تصمیم‌های مهم را یادداشت کنند، قصد دارند به زودی باغچه‌ای بسازند اما کلاس‌ اولی‌ها فعلا باید روی ریاضی و نوشتن تمرکز کنند تا در آینده بتوانند باغچه بسازند. این‌طور می‌شود که دخترک بارانی‌پوش تصمیم می‌گیرد ریاضی و نوشتن را یاد بگیرد. اما راستش تمام کلاس به یادگرفتن ریاضی و نوشتن نمی‌گذرد. اردویی برای شناختن گیاهان، قصه‌هایی برای شنیدن و لذت بردن و اتفاقات خواندنی و جالب دیگری هم هست که نظر دختر بارانی‌پوش درباره‌ی مدرسه را تحت تاثیر قرار می‌دهد! چه اتفاقاتی؟

دبورا هاپکینز نویسنده‌ی امریکایی است که در رشته‌ی ادبیات انگلیسی و سپس مطالعات آسیایی تحصیل کرده است و بیش از پنجاه رمان و کتاب تصویری داستانی و غیر داستانی به چاپ رسانده است.