گرگ
40,000 ریال
گرگ گفت: «من سردم است. یکی از پاهایم درد میکند. باور کنید که من مهربان هستم. اگر در را برایم باز کنید، میآیم تو تا خودم را کنار اجاق گرم کنم و تا بعدازظهر هم پیشتان میمانم.»
ناموجود
«گرگ» های تمام قصهها دندانها و پنجههای تیزی دارند و کلی هم بداخلاقاند، آنها مدام کشیک میکشند تا بچهها را یک لقمهی چپ کنند! اما «گرگ» این داستان با همهی گرگها فرق دارد!
او با دیدن مارینت و دلفین از پشت پنجره همه چیز یادش میرود. یکباره صدای کلفتش مهربان میشود و گوشهای بزرگش آویزان میشوند. اصلاً گشنگی یادش میرود و فقط و فقط دلش میخواهد کنار بچهها، توی اتاق گرم و نرم، روبهروی اجاق بنشیند!
با وجود این، اسم گرگها حسابی بد دررفته و دخترها از او میترسند. خب حق دارند! اگر شما جای آنها بودید، چهکار میکردید؟ با «گرگ» دوست میشدید و ماجرای بدجنسیهای «گرگ» و داستان شنل قرمزی را فراموش میکردید؟
وزن | 75 گرم |
---|---|
ابعاد | 0.3 × 13.8 × 21 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
سال نشر | |
ناشر | تولیدکننده | |
تعداد صفحه | 56 صفحه |
شابک | 9789643769017 |
گروه سنی | |
مترجم |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.