کوچه های شهر شگفتی

یوئر و بابابزرگش با هم زندگی می‌کنند. بابابزرگ توی «کوچه های شهر شگفتی» راه می‌‌رود و اصلاً از داستان بافتن خسته نمی‌شود. همیشه یک قطار پر از قصه توی دهانش می‌چرخد. برای همین هم یک روز یوئر از او پرسید: «تا حالا شده که از حرف زدن خسته شده باشی؟» بابابزرگ هم جواب داد: «داستان‌های من مثل مرهمی است که درد آدم‌های هوتانگ کوچک را کم می‌کند.» بابابزرگ علاوه بر قصه گفتن، خیلی خوب بلد است آرزوهای یوئر را برآورده کند. یوئر معلول است و آرزو دارد در مسابقات پارالمپیک قهرمان شنا شود، اما هیچ استخری او را راه نمی‌‌دهد. برای همین بابابزرگ خودش استخر بزرگی توی خانه برایش درست می‌کند. استخری که حتی یک قطره آب هم ندارد، اما یوئر می‌تواند هم در آن شنا کند و هم پرواز! شک نکنید که یوئر به آرزوهایش می‌‌رسد. شما چه آرزویی دارید؟

کتاب «کوچه های شهر شگفتی» متشکل از چند داستان مصور یا کُمیک استریپ با محوریت شخصیت یوئر، دخترکی معلول، و پدربزرگش است. داستان‌‌های زیبای این مجموعه به قلم و تصویرگری نی جون، سرشار از خیال و رنگ است و بن ‌مایه‌ی اصلی آن‌ها خیال‌‌پردازی است.

حق انحصاری انتشار این کتاب به زبان فارسی، در سراسر دنیا، به انتشارات پرتقال تعلق دارد.