واگن بازنشسته

به نظر شما واگن‌های قطار هم پیر می‌شوند؟ اگر پیر بشوند، چه‌کار می‌کنند؟ شاید دقیقاً همان کاری را بکنند که «واگن بازنشسته» انجام داد! «واگن بازنشسته» داستانی درباره‌ی‌ واقع‌بینی، پذیرش خود، دوستی و کمک کردن و همکاری است.

نویسنده‌ی این کتاب ماجرای واگن پیری را روایت می‌کند که روزی روی ریل راه‌آهن برای خودش برو‌بیایی داشت. اما حالا که قدیمی شده است، دیگر او را کنار گذاشته‌اند. دور از ریل نشسته و هر روز خدا آه می‌کشد و غصه می‌خورد و رفت‌و‌آمد واگن‌های دیگر را تماشا می‌کند. هرچند واگن پیر استراحتگاه مدیران ایستگاه و مکانیک‌ها و تعمیرکارها شده است، انگار راضی و خوشحال نیست. واگن پیر آن‌قدر آه‌و‌ناله می‌کند تا بالاخره کسی صدایش را می‌شنود؛ یک کلاغ. کلاغی که می‌خواهد به او کمک کند تا دوباره به ریل برگردد. راستش را بخواهید واگن پیر که حرفش را باور نمی‌کند. بگویید ببینم شما چطور؟ حرف کلاغ را باور می‌کنید؟