من چسبیده‌ام به تو

داشتن دوستان خوب، همیشه لذت‌بخش است. اما گاهی ممکن است دوستانت کمی، فقط کمی، حوصله‌ات را سر ببرند. قرار گرفتن در چنین وضعیت‌هایی چندان دوامی ندارد، چون کافی‌ است خوبی‌های دوستی را مرور کنی تا حال‌وهوایت دوباره آفتابی شود. کتاب «من چسبیده‌ام به تو» درباره‌ی حال‌و‌هوای دوستی‌ است و به هرکس که دوست بی‌نظیری دارد تقدیم شده است.

در این کتاب، دوستی خرس و سنجاب به تصویر درآمده است. خرسی که با وجود جثه‌ی بسیار بزرگش، با سنجابی که هم‌قدّ بینی‌اش است، دوستی مستحکمی دارد و دلش می‌خواهد هر کاری که دوست کوچکش انجام می‌دهد، انجام دهد و هر راهی که او می‌رود، برود. خرس در بیشتر مواقع سنجاب را عصبانی می‌کند. ولی خرس که دست خودش نیست. او سنگین است و قایق‌شان را غرق می‌کند؛ یا هنگام الاکلنگ‌بازی، سنگینی‌اش باعث می‌شود دوستش چنان به هوا پرتاب شود که به بلندترین شاخه‌های درخت برخورد کند؛ یا وقتی عطسه می‌کند، لانه‌ی سنجاب را کاملاً از جا بکَند. خرس با وجود همه‌ی این گرفتاری‌هایی که ایجاد می‌کند از صمیم قلب می‌گوید: «من همیشه یار تو هستم. هیچ کوهی برایمان خیلی بلند نیست و هیچ رودخانه‌ای هم خیلی عمیق نیست.» اما زمان لبریز شدن کاسه‌ی صبر سنجاب رسیده است و خرس مجبور می‌شود او را ترک کند. نکته‌ی کتاب «من چسبیده‌ام به تو»، در این مرحله شکل می‌گیرد. درست وقتی‌که سنجاب بدون مزاحمت‌های خرس در چادرش با خیال راحت به استراحت می‌پردازد، جای خالی دوستش را احساس می‌کند و می‌کوشد این بار او به دوستی خرس بچسبد و برای همه‌ی موانع، یک راه‌حل پیدا کند. در پایان تلاش‌هایش برای به دست ‌آوردن دوباره‌ی دوستش می‌گوید: «ما برای هم ساخته شده‌ایم. درست مثل نقش گل‌های روی قالی، یا مثل دو دست وقتی همدیگر را بغل می‌کنیم.»

اسمریتی پراسادام هالز، نویسنده‌ی کتاب‌های تصویری پرفروش، بیش از ده سال است که برای کودکان می‌نویسد. استیو اسمال، تصویرگر این کتاب، در مقام ناشر و مدیر خلاق Autocourse و  Motocourse، پیشروترین جشنواره‌های جایزه‌ی بزرگ سالانه‌ی جهان، نیز فعالیت می‌کند.