معدن زغال سنگ کجاست – بریل (برای نابینایان)

632,000 ریال

کتاب «معدن زغال سنگ کجاست؟» ویژه نابینایان توسط نشر کتابخانه نابینایان طلوع به چاپ رسیده است.

معدن زغال سنگ کجاست – بریل، داستان همه کارگران معدن‌کاری است که خوشی‌ها و زیبایی‌های زندگی را به ناگزیر می‌گذارند و به دل زمین می‌روند. آن جا که سنگ و تاریکی است. آن جا که هوای تازه و خورشید نیست. آن‌ها کار می‌کنند تا خانواده خود را نان دهند. این داستان فداکاری کارگران معدن است که برای زندگی بهتر همه انسان‌ها تلاش می‌کنند. در این داستان کودکان در روایتی عاطفی می‌آموزند که رنج و کار این کارگران فداکار را سپاس گویند.

 

خرید نسخه اصلی کتاب معدن زغال سنگ کجاست؟

ناموجود

توضیحات

کتاب «معدن زغال سنگ کجاست – بریل» ویژه نابینایان به خط بریل به چاپ رسیده است.

پزشک، مهندس، خلبان، پلیس، معلم، بازیگر و فوتبالیست از شغل‌هایی هستند که معمولا همه‌ی کودکان با آن‌ها آشنایی دارند اما بعضی شغل‌ها هم هستند که هیچ وقت آرزوی کودکی‌هایمان نبوده‌اند، شغل‌هایی که با وجود سختی و اهمیت فراوانشان هیچ وقت از آن‌ها یادی نمی‌شود.

می‌خواهیم کتابی را به شما معرفی کنیم درباره ی کارگران معدن. کارگران معدن، بخشی از جامعه هستند که با وجود کار سخت و طاقت‌فرسا، همیشه فراموش می شوند. گویی کار در دل زمین و به دور از چشم دیگران، جایی که هیچ کس و هیچ چیز جز سنگ نیست، آنها را محکوم به فراموشی کرده است و تنها زمانی نامی و خبری از آنها می‌شنویم که حادثه‌ای دلخراش، صدای آنها را از دل زمین به گوش دیگران می‌رساند و خبر رسانه‌ها می‌شوند. محمدهادی محمدی، نویسنده‌ی کتاب «معدن زغال سنگ کجاست؟»، با این داستان ارزش کار و فداکاری این کارگران را به کودکان یادآوری می کند، زیرا یکی از هدف‌های ادبیات کودکان را پرورش حس همدلی در کودکان برای نزدیک کردن گروه‌های اجتماعی به یکدیگر می‌داند.

متن کتاب پر از تشبیهات زیبا و شاعرانه است و تصاویر هماهنگ با متن، در بخش‌هایی که ازعناصر طبیعت صحبت می شود، پر از رنگ و نور است و آنجا که از معدن صحبت می شود، فضای تاریک معدن را نشان می‌دهد.

داستان از صبحی شروع می‌شود که مهتاب، دختر بابا اکبر با سفره‌ای نان گرم و کاسه‌ای آش داغ راهی معدن زغال سنگ می‌شود. در راه از خروس و ستاره و نسیم و آب و آفتاب، نشانی معدن را می‌گیرد. آن‌ها به مهتاب نشانی جایی را می‌دهند که نه صدای خروس است، نه آب و آفتاب و نه ستاره و نسیم و گل! مهتاب از راهی باریک در میانه‌ی دشت به سوی معدن زغال سنگ می‌رود و در راه هر آنچه که در معدن نیست را در سفره‌اش می‌گذارد، بانگ خروس و ستاره، گیسویی از نسیم و خوشه‌ای از آفتاب و چند شاخه گل. از نیم‌روز خیلی گذشته است که معدن را پیدا می‌کند. نان گرم و آش گندم، بانگ خروس و ستاره و نسیم و آفتاب را به دست پدر می‌دهد و پدر هم هرچه در سفره است را با دوستان‌‍اش قسمت می‌کند.

در طول داستان، مهتاب، معدن را با نقل قول‌هایی از بابا اکبر توصیف می‌کند. جایی پر از صدا که گوش را آزار می‌دهد، تاریک است و سقف آن سنگ سیاه است، هوای آنجا سنگین است و هیچ وقت آفتاب را ندیده و… اما در پایان داستان، مهتاب درمی‌یابد که از کار کارگران معدن در این فضای سخت و تاریک است که دنیای ما پر از شادی و نور است.

 

توضیحات تکمیلی
وزن 186 گرم
ابعاد 21 × 14.5 × 1.2 سانتیمتر
نویسنده
تصویرگر
سال نشر

ناشر | تولیدکننده

نوع جلد

جلد نرم

گروه سنی
نقد و بررسی‌ها
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *
اولین نفری باشید که در این پست دیدگاه می نویسید.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “معدن زغال سنگ کجاست – بریل (برای نابینایان)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *