ماه بلند آسمان

رمان «ماه بلند آسمان» داستانی درباره‌ی خانواده و خودشناسی است. دست‌مایه‌ی اصلی نگارش این رمان رویدادی حقیقی و تلخ، در سال‌های تاریک تبعیض نژادی، در آمریکای جنوبی بوده است؛ قتل دو کودک سفیدپوست به دست پسری چهارده‌ساله در دهه‌ی ۱۹۴۰ میلادی! اما آیا در میانه‌ی تاریکی، زندگی چیزی برای شادی و خوشحالی ندارد؟

الا دخترکی رنگین‌پوست، سرحال و بازیگوش است که در شهری کوچک به دور از مادرش زندگی می‌کند. الا ماهیگیری در کنار رودخانه را دوست دارد و از وقت‌گذرانی با دوستانش، به‌ویژه پسرخاله‌اش هِنری، خوشحال است. اما بیش از این دوست دارد در کنار مادرش زندگی کند. برای همین روزی که تلگراف مادر به دستش می‌رسد، سراسیمه و دوان‌دوان نزد هنری می‌رود تا به او خبر دهد که به‌زودی به شهر محل سکونت مادرش خواهد رفت؛ همان‌ شهری که مادر الا را به امید خواننده شدن به سوی خود کشانده است. اما همه چیز هم بی‌نقص و خوب پیش نمی‌رود! در همین سفر است که الا با حقایقی ناخوشایند درباره‌ی گذشته‌ی خانواده‌اش آشنا می‌شود. آیا الا از ابتدا نباید به این سفر می‌رفت؟ آیا با بازگشت به شهر کوچکش همه چیز به روال قبل بازمی‌گردد؟ شاید این‌طور نباشد! چون تلخ‌ترین خبر هنوز به گوش الا نرسیده است! خبری که در بازگشت به شهر کوچکش با آن مواجه می‌شود: هم‌کلاسی الا، جورج، پسری آرام، اما رنگین‌پوست، به جرم قتل دو دختر دستگیر شده است! اما قاتل حقیقی کیست؟