توضیحات
کتاب «قصهی گرگ» داستانی جذاب دربارهی یک آدمبزرگ و دوتا پسری پنجساله است. یکی از آنها میشل نام دارد که دست بر قضا خیلی هم باهوش، زیرک و خورهی قصه است و دیگری استفان که او هم شنوندهی پروپاقرص تمام قصههاست. اما توی این کتاب دیگر چه چیزهایی پیدا میشود؟ اوووم… خب، یک قصه! قصهای دربارهی یک گرگ بدجنس!
آدمبزرگ داستان که پدر میشل است، شبها با صبر و حوصله برای پسرش قصه تعریف میکند. تا اینکه یک شب حوصلهی میشل سر میرود و دلش میخواهد که پدر قصهای تازه برایاش بگوید؛ قصهای که در آن یک مرغ به نام رنگینکمان باشد و یک گرگ بدجنس با دندانهایی به تیزی چاقو. میشل عاشق این قصه میشود. برای همین نهتنها آن شب، که در تمام شبها و روزهای بعدی هم، موقع خوابیدن و حتی تفریح کردن و پارک رفتن، آنها مشغول قصهپردازیاند؛ تازه یک نفر جدید به نام استفان هم به بازی اضافه شده. او دوست میشل است. در تمام طول کتاب، پسرها با تمام توان وسط ماجرا هستند و دوست دارند خودشان سرنوشت گرگ بیچاره و رنگینکمان را مشخص کنند.
کتاب «قصهی گرگ» با تصویرگری شگفتانگیز وارن چپل اولینبار در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید. داستانی که فقط یک داستان محسوب نمیشود. در حقیقت، ویلیام مککلیری با داستان خود یک الگوی رفتاری دوستداشتنی و معرکه برای پدران و پسران و همچنین مادران و دختران در اختیار همه قرار داده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.