توضیحات
کتاب «قد کوتاه» در بارهی کوتاه قد بودن دختری به نام جولیا است که یک شب متوجه میشود که مادر و پدرش درباره کوتاهی قد او صحبت میکنند و او متوجه میشود که کوتاهی قدش یک مشکل است که خانوادهاش را هم ناراحت کرده است.
کوتاه بودن قد جولیا، او را در مدرسه و حتی خانه ناراحت میکند. جولیا همهی عمرش ریزهمیزه بوده، به همین خاطر هم وقتی مادرش مجبورش میکند در نمایش «جادوگر شهر اُز» اسم بنویسد، تعجبی ندارد که نقش یک مانچکین را بهش میدهند. (مانچکینها انسانهای قد کوتاهی هستند که در بخشی از داستان، سر راه دوروتی، نقش اول داستان، قرار میگیرند.)
جولیا اولش خیلی دودِل است، ولی خیلی زود درگیر شور و ذوق زیاد کارگردان نمایش میشود و بعد دو دوست جدید پیدا میکند: اُلیو، یکی از بازیگران بزرگسال نمایش که مبتلا به دوارفیسم (کوتولگی) است و خانم چانگ، همسایهشان که استعدادهای ذاتی غافلگیرکنندهای دارد. چیزی نمیگذرد که جولیا به نتیجهی فوقالعادهای میرسد: این تابستان،فصل درخشش اوست.
مامان ریزه (مادربزرگ جولیا که قد کوتاه جولیا به مامان ریزه شباهت دارد) میگوید: باید همیشه از زندگی درس گرفت و اگر درسی را بار اول خوب یاد نگیری، امتحانهای بعدی همان درس سختتر و سختتر میشوند. حالا من یک درس بزرگ یاد گرفتهام: ممکن است چیزی اولش واقعاً افتضاح باشد ولی بعد از تجربه کردنش بفهمی خیلی فوقالعاده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.