عبدالرزاق پهلوان (بر اساس یک داستان پهلوانی ایرانی)
470,000 ریال
شب بود که عبدالرزاق به دروازهی سلطانیه رسید. باد تندی میوزید و گردوخاک بیابان را به صورت پهلوان و اسبش میپاشید. اسب سفید خسته بود و شیهه میکشید. پهلوان با مشت به دروازه کوبید. «آهای! دروازهبان در را باز کن!»
دروازهبان که بیدار بود و مراقب، جواب داد: «این وقت شب که کسی دروازه را باز نمیکند. همانجا بخواب تا صبح.»
معرفی صوتی کتاب «عبدالرزاق پهلوان (بر اساس یک داستان پهلوانی ایرانی)» را بشنوید:
7 عدد در انبار
کتاب تصویری «عبدالرزاق پهلوان (بر اساس یک داستان پهلوانی ایرانی)» داستانی دربارهی عیاری و جوانمردی پهلوانی ایرانی است که در زمان پادشاهی یکی از نوادگان مغول بر ایران، به دادخواهی و مبارزه با ظلم و ستم میپردازد. مطالعهی کتابهایی از این دست روحیهی مبارزه و ظلمستیزی را در کودکان تقویت خواهد کرد.
ابوسعید، پادشاه ایران، یکی از نوادگان چنگیز مغول بود. پیش از او، چنگیزخان با لشکریان بسیار بر ایران و ایرانیان تاخته و ظلم فراوانی به مردم روا داشته بود. هرچند سالها از آن اتفاق میگذشت، مردم همچنان از مغولها خوششان نمیآمد و میدیدند که پادشاه در برابر ظلم ایادی مغول و دستدرازیهای ایشان به زندگی مردم بیتوجه است و بهسادگی از گناه آنان درمیگذرد. اما در این بین، پهلوانان ایرانی، با عیاری و جوانمردی، راه دیگری را در پیش گرفته بودند. عبدالرزاق پهلوان یکی از این مردان بود.
در دربار ابوسعید، پهلوانی به نام علی ابومسلم خدمت میکرد که در پهلوانی و کشتیگیری کسی به گرد پای او نمیرسید. این پهلوان کمان بزرگی داشت که هیچکس جز خود او نمیتوانست زه آن را بکشد. پادشاه گفته بود اگر پهلوانی موفق به انجام دادن این کار شود، هزار سکهی طلا به او پاداش خواهد داد. برای همین امینالدین، که در دربار ابوسعید خدمت میکرد، از برادرش عبدالرزاق خواست که نزد پادشاه بیاید…
وزن | 80 گرم |
---|---|
ابعاد | 22 × 22 × 0.1 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
تعداد صفحه | 24 صفحه |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
نوع کتاب | |
شابک | 9789644329029 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.