شیرین مثل لیموترش

رمان «شیرین مثل لیموترش» کاوشی هیجان‌انگیز درباره‌ی خانواده و روابط خانوادگی‏، ارتباط با پدربزرگ، درک پیچیدگی‌های هویت شخصی و البته آشنایی با رمزورازهای عشق است.

اُوری دختری شانزده‌ساله است که روزهای پایانی دبیرستان را می‌گذراند. اما پیش از رفتن به اردوی کورنوال، چنان اشتباه بزرگی انجام می‌دهد که گروه هفت‌نفره‌ی دوستانش به‌کل از او قطع امید می‌کنند؛ البته همه‌ی آن‌ها به‌جز یکی! اُوری به جکسون، نامزد دوستش آوا، ابراز علاقه می‌کند و بدبختانه آوا هم از همه چیز باخبر می‌شود. آخر شما بگویید مگر می‌شود روی چنین فردی باز هم حساب دوستی باز کرد؟ راهی برای اُوری باقی نمی‌ماند جز اینکه خودش را از چشم همه پنهان کند! البته که نمی‌شود تمام تعطیلات را در خانه پنهان شد؛ مخصوصاً که مادر اُوری تصمیم گرفته است با نامزدش به آمریکا سفر کند و تک‌وتنها ماندن دخترک توی خانه شدنی نیست!

تنها راه چاره‌ای که باقی می‌ماند مسافرت اُوری به فرانسه است. او باید برای حداقل دو هفته در خانه‌ی پدربزرگی زندگی کند که سال تا سال خبری از او و مادرش نمی‌گیرد!

در ابتدای این سفر، همه‌چیز ناامیدکننده و دلهره‌آور است. شکست عاطفی اُوری، از دست دادن حمایت دوستانش و نفرت آوا، که لحظه‌ای دست از سرش برنمی‌دارد، احتمال ازدواج زودهنگام مامان، مشکلات خانوادگی با پدربزرگ و احساس عمیق تنهایی لحظه‌ای اُوری را رها نمی‌کند! اما مگر می‌شود این‌طوری ادامه داد؟ به نظر شما، آیا همه‌چیز همان‌طور است که به نظر می‌رسد یا رمز‌ورازهایی پنهان در این میان وجود دارد؟