سوفی راستگو

تا حالا شده توی زیرزمین خانه‌تان یک معجون بدبو درست کنید، طوری که صدای همه دربیاید، اما بعد به روی خودتان نیاورید؟ یا جوراب مادرتان را تصادفی پاره کنید و بیندازید گردن گربه‌ی کوچولوی توی خانه؟ یا از روی عمد، یک پوست موز بیندازید توی سالن غذاخوری مدرسه و بعد فرار کنید؟ خب،‌ «سوفی راستگو»ی داستان ما تمام این کارها را کرده، اما بعد پشیمان شده و رفته راستش را به همه گفته. برای همین هم اسم خودش را گذاشته «سوفی راستگو».

اما امروز ماجرا فرق دارد و سوفی و دوستانش از طرف مدرسه به گردش علمی آمده‌اند. سوفی که مثل همیشه دوست دارد راستش را بگوید، مدام می‌پرد وسط حرف خانم راهنما. این کار باعث می‌شود گاه چشم‌های خانم مدیر گرد شود! دوستانش نُچ‌نُچ کنند و صدای بهترین دوستش هم دربیاید. حالا به نظر شما، این گردش علمی به سوفی خوش می‌گذرد؟ آیا او تصمیم می‌گیرد تا همیشه راست بگوید یا بالاخره تصمیم می‌گیرد از این کار دست بردارد؟

کتاب «سوفی راستگو» از آن دست ماجراهایی است که دوست دارید، حتماً آن را بخوانید.