ریکی سنگی که نمی توانست غلت بزند

کتاب تصویری «ریکی سنگی که نمی توانست غلت بزند» داستانی فانتزی درباره‌ی پذیرش تفاوت‌ها، اهمیت دادن به پشتکار و تلاش، حل مسئله و دوستی‌های شگفت‌انگیز است. این کتاب تصویری برای کودکان پیش‌دبستانی و دبستانی طراحی شده تا به آن‌ها یاد دهد که هر فرد با ویژگی‌های خاص خود ارزشمند است و موفقیت نیازمند صبر و تلاش مداوم است.

تمام سنگ‌های دشت گرد هستند. آن‌ها روی تپه غلت می‌خورند و با هم مسابقه می‌دهند. اما ریکی سنگی است که یک طرفش گرد است و سمت دیگرش، که روی زمین قرار دارد، صاف و صیقلی است. وقتی‌که دوستان ریکی با خوشحالی روی تپه غلت می‌زنند، ریکی با ناراحتی یک‌جا می‌نشیند و فقط به آن‌ها نگاه می‌کند. او به دلیل ویژگی خاصش، برخلاف دیگر سنگ‌ها نمی‌تواند غلت بزند. دوستان ریکی که از ناراحتی او خبر دارند، تصمیم می‌گیرند هرکاری از دست‌شان برمی‌آید انجام دهند تا دوست‌شان قِل خوردن را مثل آن‌ها تجربه کند.

مثلاً یک روز، ماروین، تخته‌سنگی که از همه درشت‌تر است، ریکی را روی پشتش می‌گذارد و او را تا نوک تپه می‌برد. بعد هم هُلش می‌دهد پایین. اما ریکی به‌جای اینکه قل بخورد با کله سُر می‌خورد و تا پایین تپه می‌رود. مثل اینکه این راه هم فایده نداشت. حالا او ناراحت‌تر از قبل است و در برابر تغییرات احساس ناتوانی می‌کند. به نظر شما، آیا ریکی و دوستانش باید تسلیم شوند یا اینکه راه‌های دیگری را برای رسیدن به نتیجه امتحان کنند؟

روایت کتاب «ریکی سنگی که نمی توانست غلت بزند» با تأکید بر اهمیت دوستی، حمایت اجتماعی و اعتماد‌به‌نفس، کودکان را تشویق می‌کند که به خود ایمان داشته باشند و به‌جای تمرکز بر ضعف‌ها، به قابلیت‌های خود توجه کنند.