خانواده ی شاد
500,000 ریال
من و میشکا با قوطی کنسرو، یک ماشین بخار درست کرده بودیم! ماجرا از زمانی شروع شد که ماشین بخار منفجر شد. میشکا آب را زیادی داغ کرده بود. قوطی از هم باز شد و بخار داغ، دست میشکا را سوزاند.
6 عدد در انبار
کتاب «خانواده ی شاد» داستانی از میشکا و کولیا است. بچههایی که حتماً باید سرشان را با چیزی غیرعادی گرم کنند وگرنه حوصلهشان حسابی سر میرود. مدتها بعد از اینکه خبری از سرگرمیهای متفاوت بچهها نبود، میشکا کتابی میخرد که پرورش مرغ، اردک و بوقلمون و… را آموزش میدهد و همین باعث میشود که آنها تصمیم بگیرند یک دستگاه جوجهکشی بسازند، اما چگونه؟، این کار زمانبر است و به علاوه مادر میشکا مخالف صد در صد آن است.
گزیدهای از کتاب:
«یک ساعت تمام توی رختخواب بیدار بودم و به ماشین جوجه کشی فکر میکردم. اول خیال داشتم از مامان خودم بخواهم اجازه بدهد از چراغ گردسوز استفاده کنیم، ولی امکان نداشت؛ مامان من هم اجازه نمیداد با آتش بازی کنیم، چون از آتش سوزی وحشت داشت و همیشه کبریتها را از دست من قایم میکرد. مامان میشکا هم که گردسوز را از ما گرفته بود و به هیچ قیمتی حاضر نمیشد آن را برگرداند. مدتی بود که همه خوابشان برده بود، ولی من نمیتوانستم از فکر این موضوع بیرون بیایم.»
وزن | 118 گرم |
---|---|
ابعاد | 18.4 × 13.7 × 0.8 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
گروه سنی | |
تعداد صفحه | 120 صفحه |
شابک | 9786004132831 |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.