جهان‌های موازی آلبی برایت

«جهان های موازی آلبی برایت» با دلتنگی آلبی شروع می‌شود. دلتنگی برای مادری دانشمند که بابت سرطان فوت کرده و پدری دانشمند که حالا مشهور هم هست و حسابی سرگرم سفر و کار شده. آلبی از زمانی که به یاد دارد در خانواده‌اش علم و دانش بوده و هست. این‌طور می‌شود که آلبی از این علم و دانش کمک بگیرد. به کتابخانه مدرسه می‌رود و کتابی درباره‌ی  فیزیک کوآنتوم می‌خواهد. خانم کتابدار کتابی را پیشنهاد می‌دهد که پدر آلبی نوشته. آلبی بنا می‌کند به خواندن و رفته رفته خواندن مطالب راهی را پیش پایش می‌گذارد.

او ضمن خواندن کتاب لپ‌تاپ مامان را هم پیدا می‌کند. لپ تاپی که به گفته‌ی مامان یک مدل آزمایشی از کامپیوترهای کوآنتومی است ه با سرعتی چندین میلیون برابر کامپیوترهای معمولی که در بازار می‌فروشند، کار می‌کند. گویا کامپیوتر مامان آلبی مستقیما به گرید وصل است. گرید شبکه‌ی بسیار بزرگی از کامپیوترهاست که در نقاط مختلف دنیا پخش‌ هستند. آلبی لپ‌تاپ مامان را باز می‌کند و به محض روشن شدن آن با انبوهی از عددهای صفر و یک مواجه می‌شود. فکر می‌کند جهان‌های موازی باید جایی میان تمام این عددها باشد. به عددها خیره می‌شود و فکر بکری به ذهنش می‌رسد.

او در یکی از برنامه‌های تلویزیونی از زبان پدر شنیده است که بزرگ‌ترین کشفیات علمی زمانی رخ می‌دهند که دانشمندی به چیزی نگاه کند و با خودش فکر کند: «اگر این را کمی تغییر بدهم، چه می‌شود؟»

آزمایش یعنی همین.

آلبی می‌خواهد سفری علمی کند و طبق کتاب پدر برای این سفر به لوازمی نیاز دارد. شمارشگر دیجیتالی که از وسایل مامان برمی‌دارد، اورانیوم رادیواکتیو که به جای آن از جعبه نهارش استفاده می‌کند چون موز رادیواکتیو دارد.

به نظر شما آلبی موفق می‌شود سفر کند؟ مادرش را در جهان‌های موازی ملاقات می‌کند؟ چه ماجراهایی در انتظار اوست؟