جعبه به دوش

جعبه به دوش درباره‌ی لاک‌پشت کوچولوی به اسم پوشاست. پوشا از همان وقتی که به دنیا آمده لاک ندارد. برای همین مامان و بابا لاک مخصوص خود او را برایش درست می‌کنند. پوشا لاکش را خیلی دوست دارد و از آن راضی است چون لاکش در برابر غریبه‌های مشکوک و در شب‌های ترسناک از او محافظت می‌کند و آن‌قدر بزرگ است که گاهی اوقات می‌تواند مهمان هم دعوت کند و ویژگی‌های دیگر که برای پوشا دوست‌داشتنی است. همه‌چیز به خوبی پیش می‌رود. تا اینکه یک روز چند لاک‌پشت مقابلش می‌ایستند و می‌گویند: «لاک تو خیلی عجیب و غریب است.» درست از همان موقع لاک پوشا به نظرش بزرگ و عجیب و غریب و سنگین می‌رسد. این‌طور می‌شود که آن را رها می‌کند و به دنبال پیدا کردن لاک دیگری می‌رود. می‌خواهد یک لاک بهتر پیدا کند.

همه‌جا را می‌گردد و انواع لاک‌ها را امتحان می‌کند؛ لاک براق صندوق پستی که پستچی را مجبور می‌کند برای گذاشتن و برداشتن نامه مدام درش را باز کند، لاک کلاهی که شبیه لباس یک مادربزرگ است، لاکی که یک اسباب‌بازی است یا حتی لاکی که توالت گربه است و بوی گندی می‌دهد. اما هیچ‌کدامشان مناسب نیستند. پوشا خسته و ناامید شده تا اینکه یک روز خرچنگ کوچولو از راه می‌رسد و صدف خودش را برمی‌دارد و به او می‌دهد تا شاید خوشحالش کند… حالا دیگر پوشا خرچنگ کوچولو را خیلی بیشتر از قبل دوست دارد. به نظر پوشا ارزش خرچنگ کوچولو خیلی بیشتر از لاکش است. درست همان موقع پوشا می‌فهمد که چه کاری باید انجام بدهد…

به نظر شما چه کار می‌کند؟ از نظر شما چه چیزهایی خیلی ارزش دارد؟

ونسا روئدر تصویرگر، نقاش و نویسنده‌ی اهل ایالات متحده است و با همسر و سه فرزندش در تگزاس زندگی می‌کند. سه کتاب به چاپ رسانده و جعبه به دوش از مهمترین آنهاست.