توفان فکری

تا به حال داستانی بوده که به‌جای خواندن، آن را ببینید؟ کتاب «توفان فکری» از این دست داستان‌هاست. داستانِ تصویری بدون کلامی که مثل یک فیلم کوتاه جذاب پیش چشم کودک قرار می‌‌گیرد و این‌بار خودِ کودک است که فرصت پیدا می‌کند با کلمات داستانی برای آن بسازد. این داستان به موضوع هوش هیجانی و شناخت احساسات منفی همچون گیجی، خشم، عصبانیت، ترس، ناامیدی، و اهمیت درک و مدیریت این احساسات می‌پردازد. رویکرد کتاب در خصوص آموزش مدیریت احساسات و نحوه‌ی برخورد با خلق‌و‌خوی مخرب باعث تحسین مربیان و داوران شده است.

آن روز صبح پسرک با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شد. به‌محض اینکه چشم‌هایش را باز کرد، گردبادی سیاه و درهم‌وبرهم بالای سرش ظاهر شد. وقتی‌که داشت لباس می‌پوشید، عصبانی بود. او سعی کرد افکارش را زیر کلاه پنهان کند. اما فایده‌ای نداشت. بعد کیفش را باز کرد و سعی کرد آن‌ها را توی کوله‌ی مدرسه‌اش بچپاند. اما باز هم موفق نشد! در راه مدرسه، توفان فکری با او همراه بود. پسرک تمام روز می‌خواست افکار و احساساتش را کنترل کند. اما موفق نمی‌شد! حتی موقع بازی در زمین بسکتبال فکرهای درهم‌وبرهم دنبالش بودند. حالا فکرها نه‌تنها پسرک که دوستانش را هم آزار می‌دادند!

آیا راهی برای خلاص شدن از دست این احساسات و افکار منفی وجود دارد؟ یا اینکه آن‌ها تا همیشه پسرک را تعقیب می‌کنند؟