بسته ویژه مهرماه تاک برای کودکان ۳ تا ۵ سال

یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، جایی میان کوه و جنگل انبوه، نزدیک رود، دهی کوچک بود. کلبه‌هایش کنار هم یا تک تک بود. توی این ده، مادر جان کلبه داشت. یک دختر و یک گربه داشت. اسم دخترش بود بهار، اسم گربه‌اش هم شکار...  

در نیمه‌های شب سه شوالیه به جست‌وجوی یک اژدها می‌روند. آن‌ها خیلی زود جانور ترسناک را پیدا می‌کنند. اما در تاریکی، هیچ‌چیز آن‌گونه که به نظر می‌رسد نیست...

دوستان خوب می‌خواهند کلبه بسازند یکی می‌رود شاخه پیدا کند، آن یکی هم می‌رود دنبال سنگ. «من می‌خواهم اول شروع کنم.» «نه‌خیر، اول نوبت من است!» «من دیگر دوست ندارم با تو کلبه بسازم. به جای‌اش می‌خواهم یک دیوار خیلی بلند بسازم. این دیوار من است و تو هم اجازه نداری از آن رد شوی!» اما تنهایی کلبه ساختن چندان سرگرم‌کننده نیست... اگر گفتی حالا وقت‌ چیست؟ یک فکر بکر!     خرید کتاب «دوستان خوب آماده‌ی ماجراجویی»

هاجستم واجستم تو حوض نقره جستم مامانی اومد دوون‌دوون وای چه نگاهش مهربون بوسید منو با دل و جون رو به اونا فریادزنون: کلاغه بیار کلاه زرزرش رو گربه بیار پیرهن پرپرش رو بزه بیار شلوار دوربُرش رو...

فیلک رفت پیش میمون خیاط و گفت: تو میتوانی بال‌های‌ام را از کله‌ام جدا کنی و به کمرم بدوزی؟ میمون خیاط گفت: این‌ها گوش است و بال نیست! یعنی گوش‌بال است! اما اگر خودت بخواهی، چون کارم بریدن و دوختن است، آن‌ها را می‌برم و دوباره می‌دوزم. فیلک گفت: پس ببر و بدوز!   معرفی صوتی کتاب «گوش بال بال گوش» را بشنوید: