افسانه‌ی بهشت گربه‌ها

روزی روزگاری، در دهکده‌ای، زنی متکبر و بدجنس زندگی می‌کرد. او با اینکه خیلی ثروتمند بود، به هیچ‌کس کمک نمی‌کرد. در میان خدمتکاران او، دخترکی بود به نام یوکیکو که با گربه‌ی کوچکی دوست بود. زن بدجنس که طاقت دیدن خوشحالی کسی را نداشت، یک روز گربه‌ی کوچولو را از خانه بیرون کرد! یوکیکو تمام خانه را زیرورو کرد. او غمگین و افسرده همه‌جا را دنبال گربه‌اش گشت تا اینکه باخبر شد، گربه‌اش به کوه گربه‌ها، در سلسله‌جبال اینابا در جزیره‌ی کجوشو رفته است؛ یعنی به «بهشت گربه‌ها». به نظر شما «افسانه ی بهشت گربه ها» واقعیت دارد و یوکیکو دوباره گربه‌ی سیاه کوچولوی خود را می‌بیند؟!

م.نواک و ز.چرنا، نویسندگان کتاب «افسانه ی بهشت گربه ها و ۱۷ افسانه‌ی دیگر»، چندین افسانه‌ی دوست‌داشتنی و زیبای ژاپنی را برای ما تعریف کرده‌اند. خواندن این کتاب، کودک را با دنیای خیال‌انگیز مردمان ژاپن آشنا می‌کند.