آقای همیشه نگران

کتاب «آقای همیشه نگران» داستانی تصویری درباره‌ی پسرکی است که اختلال وسواس فکری- عملی دارد. او می‌خواهد همه‌چیز دقیقاً سر جایش باشد و گاه سؤالاتی می‌کند که تکراری‌اند، اما چاره‌ای جز پرسیدن آن‌ها ندارد. داستان پیش رو بر اساس شیوه‌ی درمان شناختی- رفتاری نوشته شده است. شیوه‌ی درمان شناختی- رفتاری و در برخی موارد مصرف هم‌زمان دارو، در بهبود اختلال وسواس فکری- عملی کودکان مؤثر خواهند بود.

کوین، هرشب، قبل از خواب، می‌بایست کارهای خاصی را به ترتیب و پشت سر هم انجام دهد. در کمدش را ببندد و چندبار آن را وارسی کند که حتماً حتماً چفت شده باشد. صندلی میز تحریرش را به جلو هُل دهد تا دقیقاً به میز بچسبد. کتاب‌ها و کاغذهایش را مرتب کنار هم بچیند، مبادا روی هم بریزند و… پس از انجام دادن تمام این کارها، حالا نوبت به سؤال‌هایی می‌رسد که کوین حتماً قبل از خواب باید از مامان بکند، وگرنه تا صبح کلافه است و اصلاً نمی‌تواند چشم روی هم بگذارد. «من تمام تکلیف‌های مدرسه را انجام دادم، مگر نه؟ من شنیده‌ام یک نفر سرطان دارد. من که ندارم، مگر نه؟ من تمام وسایل مدرسه را برای فردا در کوله‌پشتی‌ام گذاشته‌ام، درست است؟» مادر هم در جواب این سؤال‌ها می‌گوید: «بله، خودت که می‌دانی تمام کارهایت را کرده‌ای.. نه، تو سرطان نداری… وسایل مدرسه را برداشته‌ای! حالا دیگر بخواب!»

تازگی‌ها، کوین بعد از بیرون رفتن مامان از اتاق، با چراغ‌قوه زیر تخت را هم نگاه می‌کند؛ چون فکر می‌کند ممکن است از زیر تخت نوری بیرون بیاد. او می‌داند که چنین چیزی امکان ندارد، اما باز هم صدایی توی سرش است که از او می‌خواهد زیر تخت را چک کند.

چند روز بعد، اوضاع کمی بدتر شد… کوین موقع دوچرخه‌سواری احساس کرد ممکن است مادرش یک آدم‌فضایی باشد. کوین نگران بود که مادرش فکر کند او دیوانه شده است! اما باید کاری می‌کرد. برای همین درباره‌ی تمام چیزهایی که در ذهنش بود با مامان صحبت کرد. بعد از این گفت‌وگو، مامان و بابا به پسرشان اطمینان دادند که دیوانه نشده است و برای بهتر شدن اوضاع، از یک مشاور کمک گرفتند.

به نظر شما، خانم فریزر می‌تواند صداهای توی سر کوین را ساکت کند؟ و آیا کوین آن‌‌قدر قوی است که خواسته‌های مشاور را قدم به قدم اجرا کند؟