آخرین خانه ی شهر

750,000 ریال

آن شب پدر برای شام نیامد. برای همین همه ساکت بودیم. پارکر مرتب جیغ می‌زد. اما وقتی پدر مریض بود، ما حرفی برای گفتن نداشتیم. وقتی مریض نبود، هیچ‌وقت فکر بیماری او به ذهن‌مان نمی‌رسید. من در مورد چیزهایی که ناراحتم می‌کند، فکر نمی‌کنم. مثل وقتی‌که همه از هم جدا شده بودیم. گاهی به عقب برمی‌گردم… وقتی پدر، مادر، من و تِرین در یک آپارتمان زندگی می‌کردیم.

 

معرفی صوتی کتاب «آخرین خانه ی شهر» را بشنوید:

 

پخش‌کننده صوت

5 عدد در انبار

- +

5 عدد در انبار