جدال بر سر رنگین کمان

صلح و دوستی مفهومی دوست‌داشتنی و خوش‌رنگ به زیبایی رنگین‌کمان است؛ دقیقاً مثل همان حس‌وحالی که میان ساکنان دو سرزمین گرگ‌ها و خرس‌ها در جریان است. گرگ‌ها و خرس‌های این دو سرزمین غرق در شادی و نشاط‌، همیشه به رقص و پایکوبی با یکدیگر مشغول‌اند و خبری از جنگ و درگیری میان آن‌ها نیست تا روزی که «جدال بر سر رنگین‌کمان» رخ می‌دهد.

ماجرا از این قرار است که در یک روز آفتابی باران شروع به باریدن می‌کند و بعد رنگین‌کمانی زیبا و هفت‌رنگ میان دو سرزمین پدیدار می‌شود. خرس‌ها و گرگ‌ها که تاکنون چنین چیزی ندیده‌اند، از خوشحالی در پوست‌شان نمی‌گنجند، اما چیزی نمی‌گذرد که ناگهان رنگین‌کمان گم می‌شود!

ساکنان هر دو سرزمین به جوش‌وخروش می‌افتند تا به دنبال آن بگردند. اما هیچ‌کجا اثری از رنگین‌کمان نیست. بعد اتفاقی می‌افتد؟! ساکنان دو سرزمین به هم ظنین می‌شوند و این تازه اول جنگ و درگیری است.

حالا شما بگویید آیا زیگفرید پ. روپرشت و یوزف ویلکُن نویسنده و تصویر کتاب «جدال بر سر رنگین‌کمان» می‌توانند نزاع را به دوستی‌ای دوباره تبدیل کنند یا نه؟