اطلاعات کتاب هدهد
- ساعت کار: شنبه تا چهارشنبه ۷.۳۰ تا ۱۵.۳۰
- نشانی: تهران، خیابان یوسف آباد، خیابان وفاکیش توحیدی (بیست و سوم)، کوی ۲۳ شایان، پلاک ٢۶، درب سمت چپ، تک زنگ.
- تلفن: ۸۸۵۵۳۵۲۸
- تلفن همراه: ۰۹۳۶۵۹۴۲۳۲۳
5,390,000 ریال 4,581,500 ریال
بسته ی کتاب تاک – ویژه ی ۹ تا ۱۲ سال شامل کتابهای موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان است. این بسته را میتوانید با تخفیف ویژه تهیه کنید.
ناشر | تولیدکننده | |
---|---|
گروه سنی |
359 در انبار
آبی کوچولو گم شده و پسری بنام ویل او را در جنگل پیدا می کند. ویل تلاش می کند با کمک نشانه هایی که آبی کوچولو میدهد، خانه او را پیدا کند اما موفق نمی شود. سرانجام ویل آبی کوچولو را به خانه اش دعوت می کند. در آن جا می فهمند که آبی کوچولو قطعه گم شده بشقاب مادربزرگ است.
با رسیدن تابستان، قرار است «آمبر براون» به همراه خاله «پام» به لندن برود و بعد از آن نیز برای دیدن پدرش به پاریس سفر کند. اما وقتی که با هیجان زیاد به لندن میرسد، ناگهان تمام تنش به خارش میافتد و معلوم میشود که آبله مرغان گرفته است. یعنی همه ی تعطیلاتش خراب شده؟ حالا که نمی تواند به پاریس برود، چه طور پدرش را مجبور کند که دوباره برگردد و با مامان آشتی کند؟
آقای روباه به همراه خانواده اش در همسایگی سه مزرعه دار زندگی می کند و برای سیر کردن شکم خانواده اش مرغ ها و غازهای آن ها را شکار می کند. برای همین سه مزرعه دار دست به کار می شوند تا از شر آقای روباه خلاص شوند. اما آقای روباه "شگفت انگیز" هم بی کار نمی نشیند و تلافی می کند.
ماجرا از زبان دخترهشت سالهای است که هر وقت از موضوعی ناراحت میشود و به قول خودش خون جلوی چشمهایش را میگیرد، اگر انگشتش را به سوی آنهایی که اذیتش کردهاند بگیرد، اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد.
کتاب ششم از مجموعه قصه های خوب برای بچههای خوب دارای ۲۱ داستان از آثار شیخ عطار است که به بیان ساده و قابل فهم برای کودکان نوشته شده است.
من هستم بابا کولی! توی دنیا، خودمام با تارم
سقف خانهام ستارهها، چراغاش ماه و مهتاب، لحافام باد و بوران
من هستم بابا کولی! خودم با تارم! چهار عروسک که بودند یک روزی یارم.
فینزل، فالگیر و پیشگوی دهکده «پلاو» بود و به قدرت جادویاش میبالید. او میتوانست از روی تکهای از اشیای افراد، گذشته و آینده آنها را بازگو کند. روزی مردی به نام «پاول» که آدم سادهلوحی بود، برای گرفتن فالش نزد فینزل رفت. او لیمویی از باغش را آورده بود تا از روی آن فینزل فال او را بگیرد...
برادلی چاکرز مزخرفترین بچه مدرسه بود، یک هیولای تمام عیار. هیچ چیز به اندازه تنبیه شدن او بچه های دیگر را خوشحال نمی کرد. او در کلاس خانم ایبل در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر می نشست چون دیگر عقب تر از آنجا جایی برای نشستن او نبود. تا اینکه کارلا به مدرسه آنها آمد و رادلی تبدیل به دوست داشتنی ترین پسر مدرسه شد...
یک سطل، یک نردبان و یک شیشه پاک کن.نظرتان درباره ی یک پلیکان، یک زرافه و یک میمون چیست؟ هرچند که خیلی معمولی به نظر نمی آیند، اما این ها اعضای یک شرکت شیشه پاک کنی اند. فقط باید بیلی را هم که با آن ها دوست می شود و سر از ماجراهای هیجان انگیزی درمی آورد، به این سه حیوان عجیب اضافه کنید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.