آرش کمانگیر

داستان «آرش کمانگیر» به زمان‌های دور، هزاران هزار سال پیش برمی‌گردد. به زمان حکومت سلسله‌ی پیشدادیان در ایران. زمانی که ایران بسیار پهناور بود و راه‌ها و دشت‌های سرسبز و حاصل‌خیز داشت و هیچ‌گاه از تعرض و گزند همسایگانش در امان نبود. آن زمان همسایه‌ی شمالی ایران کشور توران بود و افراسیاب بر آن حکومت می‌کرد و امید کشورگشایی داشت. بنابراین میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود. در نبردی که میان افراسیاب و شاهنشاه ایران، منوچهر در گرفت، سپاه ایران در مازندران به تنگنا افتاد. بالاخره دو طرف به آشتی رضایت دادند و برای آنکه مرز دو کشور روشن شود دو طرف پذیرفتند تا از مازندران تیری سمت شرق پرتاب شود و هر جا فرود آمد، همان‌جا مرز دو کشور باشد. در آن زمان آرش بزرگترین کماندار ایرانیان بود. الهه‌ی زمین، اسفندارمذ پدیدار شد و فرمان داد تا کمان را به دستان او بسپارند. سپس از آرش خواست تا تیر را با عشق پرتاب کند. آرش به بارگاه شاه رفت و در میان همگان اعلام کرد که تندرست و سالم است اما می‌داند که رها کردن تیر از کمان به نیروی او بستگی دارد و تمام جان و توان و نیرویش را خواهد گرفت. فردای آن روز به سوی قله‌ی دماوند به راه افتاد. با رسیدن به قله تیر را در چله کمان گذاشت و به نیروی خداداد کمان را کشید و کشید. تیر را رها و خود جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. به فرمان هرمز، آفریننده بزرگ، باد نگهبان تیر شد و روزها آن را با خود برد. تیر چند روز از فراز شهرها و کوه‌ها گذشت و گذشت و در نهایت در کناره‌ی رود جیحون فرود آمد.

نیره تقوی سال ۱۳۲۹ در شهر تهران زاده شد. او سال ۱۳۵۱ تحصیلات خود را در رشته هنرهای تجسمی از دانشکده هنرهای زیبا تهران به پایان رساند. وی تا کنون توانسته است تصویر گری بیش از ۲۲ کتاب را به انجام برساند.