شهر سپیدان – داستان های شاهنامه
220,000 ریال
کاروانی دور و دراز در دامنهی کوهستان پیش میآمد. اسبها و قاطرها پشت سرهم بودند. بر پشتشان بار بود و به سختی از لابهلای تخته سنگها میگذشتند. کاروانسالار، مردی با ریش سپید و سیاه بالا بلند و چهارشانه بود.
ناموجود
«شهر سپیدان» شهر جمشید شاه است و کتاب داستان چگونه ساخته شدن این شهر را بازگو میکند. از کاروانی و کاروانسالاری میگوید که همیشه پوست به شهرها میبرد و از جایی دیگر شمشیر و گرز و کمند و نیزه و ابزار جنگ میگیرد و به جایی دیگر میبرد. یک روز راهزنان به کارواناش حمله میکنند و او به سوی دژ جمشید فرار میکند و دیوان را میبیند که با سپاه جمشید میجنگند. او از کاروانیاناش میخواهد تا پوستینها را بر سنگ بگذارند و فریاد بکشند. دیوان گمان میکنند آدمیان از پشت سر هم به آنها حمله کردهاند. دیوان در آسمان دود میشوند و کاروانسالار از جمشید میخواهد تا به جای دژ سنگیاش شهری بسازد در میانهٔ کوه. این شهر ناماش سپیدان میشود.
وزن | 368 گرم |
---|---|
ابعاد | 32.5 × 16.3 × 0.8 سانتیمتر |
بازآفرین | محمدرضا یوسفی |
تصویرگر | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
گروه سنی | |
تعداد صفحه | 24 صفحه |
شابک | 9789645452658 |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.