





اجازه می دید رد بشم؟
1,150,000 ریال
کرکر در راه هر روز به سنجاب میرسید. سنجاب هم همیشه گردوها و فندقهایش را جلوی خانهاش میریخت تا بشمارد و برای نگهداری آماده کند.
کرکر میایستاد و میگفت: «آهای آهای سنجابی! اجازه میدی رد بشم؟»
سنجاب با خجالت لبخند میزد. بعد سریع گردوها را از سر راه برمیداشت.
معرفی صوتی کتاب «اجازه می دید رد بشم؟» را بشنوید:
6 عدد در انبار
کتاب تصویری «اجازه می دید رد بشم؟» داستانی دربارهی اهمیت ادب و احترام و ارزش دوستی با دیگران است.
میمون کوچولوی بامزه و بانشاطی، به نام کرکر، در جنگلی زیبا زندگی میکرد. او هر روز صبح زود از جنگل بهسوی ساحل میرفت؛ ساحلی که در نزدیکی باغهای موز و نارگیل قرار داشت. کرکر روز خود را تا دیروقت در آنجا میگذراند. او به دوستانش در جمع کردن میوهها کمک میکرد و از آنها پاداش میگرفت. اما برای رسیدن به این باغهای زیبا، در مسیر، باید از خانهی همسایگانش عبور میکرد.
او هر روز صبح که از خانه بیرون میآمد، در مسیر، اول به خانهی ببری میرسید. ببری بالای درخت زندگی میکرد و همیشه دُمش از درخت آویزان بود. برای همین هم کرکر به او میگفت: «آهای! آهای ببری جون! «اجازه می دید رد بشم؟» ببری خان که آن موقع صبح تازه از خواب بیدار شده بود، تندی دُمش را از سر راه کرکرخان جمع میکرد و برایش روزی خوب و پرنشاط از خدا میخواست.
کرکرخان، در ادامهی مسیر، به خانهی کاکیاردکه و جوجههایش میرسید و بعد هم به سنجاب و… و از آنها میخواست که به او اجازهی رد شدن بدهند. همسایگانش هم همه با خوشرویی راه را برایش باز میکردند.
تا اینکه یک روز کرکرخان تصمیم گرفت زودتر از قبل به باغهای میوه برسد. اما اگر این کار را انجام میداد که دیگر نمیتوانست با دوستان مهربانش خوشوبش کند!
شما فکر میکنید که کرکرخان از این اتفاق خوشحال بود؟
وزن | 122 گرم |
---|---|
ابعاد | 22 × 23.5 × 0.2 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
مترجم | |
ناشر | تولیدکننده | |
نوع کتاب | |
سال نشر | |
تعداد صفحه | 32 صفحه |
شابک | 9789640022900 |
جنس کاغذ | |
نوع جلد | جلد نرم |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.