خرگوش تپه

جورجی خرگوشه به همراه پدر و مادرش و سایر حیوانات روی تپه‌ای بزرگ زندگی می‌کند. زندگی سخت و طاقت‌فرسا شده است و غذا به‌ندرت پیدا می‌شود. تا اینکه مردمانی جدید به این منطقه پا می‌گذارند. مادر جورج که در این سال‌ها سختی فراوانی کشیده است، امیدوار است که مردمان جدید برعکس ساکنان پیشین، اهل کار و کشت و زرع باشند، نه اینکه تنبلی را پیشه‌ی خود سازند. اما پدر خانواده، که خرگوشی از اهالی جنوب است، نگاهی امیدوارانه‌تر به ماجرا دارد. با وجود این اوصاف، آیا مردمان جدید برای «خرگوش تپه» راحتی به ارمغان می‌آورند یا حیوانات دشت باید بابت حضور آن‌ها نگران باشند.

رمان «خرگوش تپه» نوشته‌ی رابرت لاسن، داستانی فانتزی از زبان حیواناتی است که دنیا را از لابه‌لای چمن‌های توی دشت می‌بینند و دغدغه‌شان زمین‌های سبزی‌کاری‌شده‌ی ساکنان تازه‌وار و در عین حال تله‌های احتمالی آن‌هاست. جورجی، گوزن قرمز، بوگندو، روباه خاکستری، موش صحرایی، آب‌زیرکاه و دایی آنالدس از جمله اهالی ساکن در کتاب «خرگوش تپه» هستند که در همین جست وجوها پی می‌برند نیازی به ناخنک زدن به سبزی‌ها نیست، چون آدم‌ها هر شب برای آن‌ها غذا بیرون می‌گذارند! اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ نکند آدم‌ها نقشه‌ای در سر داشته باشند؟

رابرت لاسن (۴ اکتبر ۱۸۹۲ – ۲۷ مارس ۱۹۵۷) نویسنده و تصویرگر آمریکایی کتاب‌های کودکان بود. از نمونه آثار وی که هم نویسندگی و هم تصویرگریِ کتاب را بر عهده داشت می‌توان به کتاب‌های «آن‌ها قوی و خوب بودند (۱۹۴۱)» و «خرگوش تپه (۱۹۴۵)» اشاره کرد.