استینک و حمله‌ی کپک غولی

550,000 ریال

استینک جیغ زد: «وای» بلوزش را کشید روی چشم­‌هایش تا فیلم را نبیند. جودی از جا پرید. ظرف ذرت بو داده‌­اش پرواز کرد و پخش شد روی صندلی عقب ماشین. مامان و بابا که نشسته بودند صندلی جلو، خندیدند. استینک با صدایی که می‌لرزید گفت:«تو ماشین فیلم دیدن پیشنهاد درخشان کی بود؟»

4 عدد در انبار

- +

4 عدد در انبار