






استینک و حملهی کپک غولی
550,000 ریال
استینک جیغ زد: «وای» بلوزش را کشید روی چشمهایش تا فیلم را نبیند. جودی از جا پرید. ظرف ذرت بو دادهاش پرواز کرد و پخش شد روی صندلی عقب ماشین. مامان و بابا که نشسته بودند صندلی جلو، خندیدند. استینک با صدایی که میلرزید گفت:«تو ماشین فیلم دیدن پیشنهاد درخشان کی بود؟»
4 عدد در انبار
لینک کوتاهلینک کوتاه کپی شد
https://hodhod.com/?p=113070
هنوز بررسیای ثبت نشده است.