هیپو، اسب آبی کوچولو

«هیپو، اسب آبی کوچولو» که رنگش هم آبی بود، در مصر باستان زندگی می‌کرد. او روزها و ماه‌ها و قرن‌ها زیر خاک خوابیده بود… تا یک روز با ترس و وحشت از خواب بیدار شد. همهٔ چیزهای دوروبرش عوض شده بود. فقط اهرام باقی مانده بودند. با خودش فکر کرد :«من باید خانواده‌ام، برادرهایم و دوستانم را پیدا کنم.» و به این ترتیب، سفر او آغاز شد. او از بیابان‌های پوشیده از شن گذشت و تمام نقش و نگار های زیبای روی پشت او محو شدند، اما بعد از میان جنگل‌ها و گل‌ها گذشت و دوباره هزاران نقش و نگار زیبا بر پشت او ظاهر گشت. او رفت و رفت… کم‌کم داشت خسته و ناامید می‌شد که در نهایت آن‌ها را دید! تمام دوستان، خانواده و برادرانش در هرمی شیشه‌ای منتظر او بودند. اما این هرم کجا بود؟

ژرالدین اِلشنر با الهام گرفتن از سفالینه‌های اسب آبی در مصر باستان، شخصیت «هیپو، اسب آبی کوچولو» را خلق کرده و داستانی خیال انگیز و جذاب را به پیش می‌برد. به‌گونه‌ای که کودک همراه با هیپو از مصر باستان به دنیای جدید پا می‌گذارد. تصویرگری آنیا کلاوس نیز در این کتاب بسیار خیال انگیز است.

در انتهای کتاب، پس از گره گشایی از ماجرا، نویسنده دربارهٔ مفهوم اسب آبی در مصر باستان، کاربرد این سفالینه‌ها و محل اکتشافشان برای کودکان و نوجوانان توضیح می‌دهد.