توضیحات
داستان «چستر راکون و زورگوی بد گنده» از جایی شروع می‌شود که چستر و رونی و کیسی نمی‌خواهند به مدرسه بروند. چون یکی از راکونی زورگو به مدرسه‌شان آمده است. اما مادر به آهستگی سر چستر و رونی و کیسی را نوازش می‌کند و بعد از تایید ترسشان اطمینان خاطر می‌دهد که کمکشان خواهد کرد. بعد هم هر چهار نفر راهی مدرسه می‌شوند. بعد از دیدن گورکن زورگو کف دست هر یک از بچه‌ها یک بوسه‌ی آرامش‌بخش می‌گذارد و از آنها می‌خواهد تا شجاع باشند. بعد از مدرسه بچه‌ها برای خانم گورکن از شیطنت‌ها و اذیت‌های راکون زورگو تعریف می‌کنند. خانم راکون با آرامش به حرف‌های بچه‌ها گوش می‌دهد و بعد توضیح می‌دهد که «بعضی‌وقت‌ها حیوانات زورگو می‌شوند چون کار دیگری بلد نیستند. اما من یک راهی بلدم که با آن می‌توانید همه‌چیز را عوض کنید.» خانم راکون از بچه‌ها می‌خواهد تا کنار هم جمع شوند و به قصه‌اش در این رابطه گوش بدهند. قصه‌ی سنگ آبی تیز و ناصاف و سنگ‌های طلایی صاف و غلتان. به نظر شما این قصه و ماجرای چستر و دوستانش چه ربطی به هم دارند؟ آیا می‌توانند موضوع زورگویی را حل کنند؟ شما هم با خانم راکون موافقید که بعضی وقت‌ها بعضی بچه‌ها زورگو می‌شوند چون کار دیگری بلد نیستند؟
خانم اوردی پن، نویسنده‌ی امریکایی داستان‌های کودکان و نوجوانان است اما حرفه‌اش را با نوشتن آغاز نکرده. سال‌ها رقصنده‌ی باله بود و حرکات موزون تیم‌های اسکیت را طراحی می‌کرد اما بعد از ده سال در پی درگیری با یک بیماری حاد، دیگر نتوانست این حرفه را ادامه بدهد. این‌طور شد که به نوشتن برای کودکان روی آورد. وقتی بیماری شدت گرفت و عمل‌های جراحی سخت و دردناک انجام داد، دیگر حتی نمی‌توانست راه برود. به این ترتیب شرایط را مهیا دید و بیشتر و بیشتر نوشت. او همراه همسر و سه فرزندش در مری‌لند زندگی می‌کند.
نشر بازی و اندیشه از مجموعه‌ی ۵ جلدی «چستر راکون» عناوین زیر را منتشر کرده است:
هنوز بررسیای ثبت نشده است.