دسته بندی ها

شعرهای کودکانه

در این صفحه شعرهایی کودکانه برای شما جمع‌آوری کرده‌ایم که تعدادی از آنها را در جاهای مختلف از جمله کتاب‌های درسی خوانده‌اید. خواندن شعرهای ریتمیک و کودکانه معمولا برای بچه ها بسیار جذاب است و کمک می‌کند لغات و واژگان جدید آسانتر در ذهن کودک ماندگار شوند و دایره‌ لغات کودک افزایش یابد.

انتخاب کتاب‌های شعر هم برای علاقمند کردن کودکان به کتابخوانی بسیار موثر خواهد بود. در لینک های زیر می توانید کتاب های شعر کودکانه، لالایی، و ترانه و متل را مشاهده و خریداری کنید.

بهترین کتاب‌های شعر

انتخاب کارشناسان هدهد

بهترین کتاب‌های ترانه و متل

انتخاب کارشناسان هدهد

همه کتاب های لالایی


همه کتاب های شعر کودکانه


 همه کتاب های ترانه – متل (ترانه های نوازشی و…)

در ادامه می‌توانید بیش از 90 شعری را که جمع‌آوری کرده و به‌شکل رایگان در اختیار شما قرار داده‌ایم، همراه با کودک خود بخوانید.

شب -شب، شب، شب شب اومد -کدوم شب؟ -اون که موهاش سیاهه رو دامنش یه ماهه -کدوم ماه؟ – اون که تو آسمونه قشنگه، مهربونه چادر نقره داره دور و برش پر شده از ستاره -کدوم، کدوم ستاره؟ -ستاره ای که مثل یک چراغه مثل گلای یاس توی باغه می خوام بیاد پایین منو ببینه […]

سبز من رنگ سبزم برگ درختم گاهی لباسم بر بند رختم من سبز هستم رنگ بهارم هم پیش گلها هم پیش خارم من رنگ گوجه رنگ خیارم من رنگ برگم رنگ بهارم جعفر ابراهیمی

شعر صدای باد پنجره اتاقم باز می شه بسته می شه این کیه پشت پرده این کیه پشت شیشه؟ من می دونم کسی نیست فقط آقای باده هو هو هو گوش کنین ! اینم صدای باده از کتاب «هرکی یه رنگی داره » نوشته اسدالله شعبانی خرید کتاب «هرکی یه رنگی داره »

ماهی و دریا یک روز تابستان رفتم لب دریا در ساحلش دیدم یک ماهی زیباخود را تکان می داد آن ماهی کوچک پیراهنش پر بود از ماسه و پولکاز ساحل دریا برداشتم او را انداختم با دست بر سینه ی دریادر سینه ی دریا ماهی تکانی خورد یک موج هم آمد آهسته او را برداز […]

پرواز گفتم کبوترجان بیا این بال‌ها را باز کن در آسمان نیلگون پرواز کن، پرواز کن تا دست را بر هم زدم او بال‌ها را باز کرد در آسمان نیلگون شاد و سبک پرواز کرد از جلوه‌ی پرواز او گویی دل من باز شد همراه او چشمان من در گردش و پرواز شد پرواز شادی‌بخش […]

هدیه قشنگ قرمز و زرد و آبی دنبال هم دویدند مداد رنگی شدند به دفترم رسیدند برای من کشیدند گل های رنگارنگی مامان جونم دید و گفت چه هدیه قشنگی اسدالله شعبانی

مادربزرگ خوبم آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته مادربزرگ خوبم پهلوی من نشسته موی سرش مثل برف سفید و نقره رنگه لپهای مادربزرگ گل گلی و قشنگه عینک او همیشه سواره روی بینی شیشه عینکش هست بزرگ و ذره بینی وقتی که مادربزرگ قصه برام می خونه خانه کوچک ما مثل بهشت […]

قطار قطار مورچه   قطار قطار مورچه راه افتاده تو کوچه بارش چیه این قطار؟ قند و شکر، کلوچه ایستگاه به ایستگاه می ره یواش یواش مثل مار ایستگاه آخر کجاست؟ سوراخی توی دیوار   شکوه قاسم نیا

جریمه ی کتاب چی کار کنم؟ چی کار کنم؟ چهل و دو ساله که این کتابو امانت گرفتم! سال‌ها از تاریخ تحویلش می‌گذره. قبول دارم که اشتباه از من بوده، اما از کجا بیارم این همه جریمه بدم؟! به نظر شما چی کار کنم؟ برش گردونم یا دوباره قایمش کنم؟ چی کار کنم؟ چی کار […]

شعر صدای باد پنجره اتاقم باز می شه بسته می شه این کیه پشت پرده این کیه پشت شیشه؟ من می دونم کسی نیست فقط آقای باده هو هو هو گوش کنین ! اینم صدای باده   از کتاب «هرکی یه رنگی داره » نوشته اسدالله شعبانی خرید کتاب «هرکی یه رنگی داره »

شعر شب -شب، شب، شب شب اومد -کدوم شب؟ -اون که موهاش سیاهه رو دامنش یه ماهه -کدوم ماه؟ – اون که تو آسمونه قشنگه،مهربونه چادر نقره داره دور و برش پر شده از ستاره -کدوم، کدوم ستاره؟ -ستاره ای که مثل یک چراغه مثل گلای یاس توی باغه می خوام بیاد پایین منو ببینه […]

از گورخره پرسیدم «توسفیدی و راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی و راه راه سفید داری؟ » گوره خره به جای جواب دادن پرسید: «تو خوبی فقط عادت‌های بد داری، یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت‌ها شیطونی، یا شیطونی بعضی وقت‌ها ساکت می شی؟ ذاتاً خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، […]

 شیر، شیر، شیرینی شیر، شیر، شیرینی رفت توی فِر با سینی یا آتیشا داغ شد قد کشید و چاق شد از پشت شیشه‌ی فر نگام می‌کرد بِر و بِر صدا می‌زد با بوهاش آهای مواظبم باش! باید درم بیاری رو میزتون بذاری دیر بکنی می‌سوزم سیاه میشه بلوزم شعر از: ناصر کشاورز تصویرگر: Stephen Cartwright

پرواز گفتم کبوترجان بیا این بال‌ها را باز کن در آسمان نیلگون پرواز کن، پرواز کن تا دست را بر هم زدم او بال‌ها را باز کرد در آسمان نیلگون شاد و سبک پرواز کرد از جلوه‌ی پرواز او گویی دل من باز شد همراه او چشمان من در گردش و پرواز شد پرواز شادی‌بخش […]

شعر دریا داریم می ریم به دریا من و مامان و بابا قلاب ماهی دارم گذاشتمش کنارم می خوام بگیرم از آب ماهی رو با قلاب دریا از این جا پیداست بابام می گه: « چه زیباست! » تو راه، کمی خوابم برد ماشین بابا سر خورد نه دریا بود، نه آب بود اینا همش […]

شعر قاب عکس دو میخ کوچک روی یه میزه تو دست نجّار ارّه ای تیزه   یه قاب قشنگ می سازه نجّار آن را می زنه به روی دیوار   توی قاب عکس یه جوجه ی ناز جیک و جیک و جیک می خونه آواز   ازکتاب «هرکی یه رنگی داره» نوشته اسدالّله شعبانی خرید کتاب «هرکی […]

شعر کودکانه عکس خودم دیروز توی آینه عکس خودم را دیدم چه قدر شبیه من بود به روی او خندیدم عکس من از آینه به من نگاهی انداخت گمون کنم که او هم عکس خودش را شناخت از کتاب «دامن چین چینی» سروده شکوه قاسم نیا لینک خرید کتاب «دامن چین چینی» مشاهده همه شعرهای کودکانه

ماهی و دریا یک روز تابستان رفتم لب دریا در ساحلش دیدم یک ماهی زیباخود را تکان می داد آن ماهی کوچک پیراهنش پر بود از ماسه و پولکاز ساحل دریا برداشتم او را انداختم با دست بر سینه ی دریادر سینه ی دریا ماهی تکانی خورد یک موج هم آمد آهسته او را برد […]

خورشید خانم که خسته بود رفت پشت ان کوه کبود هلال ماه ابرو کمان نشست کنار آسمانستاره‌ها دور و برش الماس‌ می‌ریختند به سرش وقتی که شب سحر شد خروس از آن خبر شد قوقولی قوقو را سر داد به بچه‌ها خبر داد: کی خواب و کی بیداره! صبح شده وقت کاره! پروین دولت آبادی

شعر باران ابر سیاه ابر سفید رو آسمان پرده کشید باران دانه دانه ریخت روی حوض خانه نشست رو برگ گل‌ها رو غنچه‌های زیبا رو بوته‌های گندم رو خانه‌های مردم برگ درخت را تر کرد از شاخه‌ها گذر کرد باران دانه دانه آمد رو بام خانه پروین دولت آبادی

شعر باد و پیراهن من آقای باد که اومد خونه پر از صدا شد از روی بند خونه پیراهنم جدا شد باد و پیراهن من بالای بالا رفتند من توی خونه بودم اون ها از این جا رفتند پیراهن منو، باد با های و هوی و هو برد شاید که دختری داشت آن را برای […]

دست کوچولو، پا کوچولو گریه نکن، بابات می آد تا خونه ی همسایه ها صدای گریه هات می آد گُشنه شدی؟ شیرت بدم تشنه شدی؟ آبت بدم خوابت می آد؟ لالا بکن تا من کمی تابت بدم تق و تق و تق، در می زنن این باباته، صداش می آد گریه نکن تا بشنوی صدای […]

خونه ما باغچه داره اتاق و یک تاقچه داره پله داره، نرده داره پنجره هاش پرده داره درخت و آسمون داره یک بام مهربون داره بامش پر از کبوتره از همه جا قشنگ تره افسانه شعبان نژاد از کتاب: گرپ گرپ

مثل یک انگشتره نگین داره هزارتا صبح که بشه، دوباره گم می شه پشت ابرا ماه سفید و زیبا تو آسمون نشسته به دور اون، یه عالم ستاره حلقه بسته شکوه قاسم نیا

صبح تا حالا باباجون ندیدمت من اصلا هرکسی در می زنه می گم بابام حتما مامان میگه تو رفتی دنبال یک لقمه نون من خودتو دوست دارم نون نمی خوام بابا جون شکوه قاسم نیا

قایق مورچه یه برگ درخت افتاده تو جو سوارش شده مورچه کوچولو مورچه کوچولو دریانورده قایقش چیه ؟ یه برگ زرده … جوی آب براش یه اقیانوسه ماسه ها نهنگ ماهیا، کوسه اسدالله شعبانی

شب اومد و ستاره رو آسمون نشسته نه یك ، نه ده ، نه صدتا هزار هزار تا دسته ستاره توی شبها چراغ آسمونه مثل گل و بنفشه تو باغ آسمونه یك كمی این طرفتر ماه قشنگ و زیباست دلش گرفته امشب برای اینكه تنهاست علی اصغر نصرتی

بچه های جهان بچه های پاکدل، بچه های مهربان؛ چشمه های زندگی، روشنی های جهان، غنچه های آرزو در گلستان امید، سرخگونه یا سیاه زردگونه یا سفید، قلب امروز جهان زنده از مهر شماست، چشم فردای جهان روشن از چهر شماست. محمود کیانوش

خروسه اومد نگام کرد نگاه به کفش پام کرد کاکلشو تکون داد قوقولی قوقو صدام کرد   کفشامو زود پوشیدم تا مدرسه دویدم به خاطر خروسه من سر وقت رسیدم   شکوه قاسم نیا

قرمز و زرد و آبی دنبال هم دویدند   مداد رنگی شدند به دفترم رسیدند   برای من کشیدند گل‌های رنگارنگی   مامان جونم دید و گفت چه هدیه قشنگی   اسدالله شعبانی

بابام داره یه جارو اندازهٔ یه پارو لباس رنگی داره کفش قشنگی داره جارو، تو دست بابا می گرده کوچه‌ها را تمیز می شه خیابون با جاروی بابا جون   جعفر ابراهیمی

گُرپ گُرپ دیشب که توفان اومد پنجره رو به هم زد باز روی بام خونه گُرپ گُرپ قدم زد   میون خونه پیچید صدای خنده‌هایش توی اتاق نشستم ترسیدم از صدایش   صبح همه جای خونه حسابی ریخت و پاش بود توفان نبود و امّا هر جایی، جای پاش بود   افسانه شعبان نژاد

منم منم خروس زری پیرهن پری قوقولی قوقو   یه دُم دارم رنگ و وارنگ خیلی قشنگ قوقولی قوقو   دیدنیه بال و پرم تاج سرم قوقولی قوقو   سر می‌دهم صبح سحر خبرخبر قوقولی قوقو   روز اومده به جای شب خنده به لب قوقولی قوقو   خورشید داره سر می زنه در می […]

مادر گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت   شب‌ها بر گاهوارهٔ من بیدار نشست و خفتن آموخت   دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوهٔ راه رفتن آموخت   یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت   لبخند نهاد بر لب من بر غنچهٔ […]

من رنگ سبزم برگ درختم گاهی لباسم… بر بند رختم من سبز هستم رنگ بهارم هم پیش گلها هم پیش خارم من رنگ گوجه رنگ خیارم من رنگ برگم رنگ بهارم جعفر ابراهیمی

یه گربه دارم دمش درازه خیلی قشنگه گربهٔ نازه! بازی می‌کنم با اون، همیشه هیچ وقت از بازی خسته نمی شه من براش میشم یه موش کوچک بهش نگفتم که هست عروسک!   جعفر ابراهیمی تصویرگر:Jennifer A. Bell

اطلاعات کتاب هدهد
  • توجه بفرمایید: کتاب هدهد یک فروشگاه آنلاین است. لطفا حضوری مراجعه نکنید.
  • ساعت کار: شنبه تا چهارشنبه ۷.۳۰ تا ۱۵.۳۰
  • تلفن مشاوره در ساعات اداری شنبه تا چهارشنبه: ۸۸۵۵۳۵۲۸
  • نشانی: تهران، خیابان یوسف آباد، خیابان وفاکیش توحیدی (بیست و سوم)، کوی ۲۳ شایان، پلاک ٢۶، درب سمت چپ، تک زنگ.
  • شماره تلگرام و واتس‌اپ کارشناس ۱: ۰۹۳۶۵۹۴۲۳۲۳
  • شماره تلگرام و واتس‌اپ کارشناس ۲: ۰۹۳۶۵۹۴۲۲۴۵
ورود / ثبت‌ نام سبد خرید علاقمندی ها گروه سنی تماس