توضیحات
کتاب تصویری «می خواهی دوست من باشی؟» داستانی دربارهی تفاوتهای فردی و در عین حال، دوستی میان بزرگترین و کوچکترین حیوان جنگل با یکدیگر است!
یکعالمه موش خاکستری و یکرنگ، در بیشهزار، کنار یکدیگر زندگی میکردند. آنها با هم دوست و همراه بودند. اما در میان آنها، موشی بود که با همه تفاوت داشت؛ موشی سبزرنگ که شبیه موشهای دیگر نبود! موشهای خاکستری با او حرف نمیزدند، او را بغل نمیکردند و حتی به او میگفتند: «ما نمیخواهیم با تو دوست باشیم!» موش سبزرنگ از شنیدن این حرفها ناراحت میشد و چیزی نمیگفت. تا اینکه یک روز تصمیم گرفت باروبندیلش را جمع کند و توی بقچهای کوچک بریزد و از آنجا برود. او تصمیم داشت خودش دست به کار شود و یک دوست پیدا کند!
و اولین جانوری که در راه دید، ملخی سبزرنگ بود! موش سبزرنگ از دیدن او خوشحال شد، اما وقتیکه از ملخ پرسید آیا میخواهی با من دوست شوی، ملخ تندتند پرید و گفت: «نه نمیخواهم!» جانور بعدی قورباغهای کوچک بود که لب برکه نشسته بود. موش سبزرنگ از دیدن جانوری همرنگ خودش خوشحال شد، اما قورباغه خیلی از او خوشش نیامده بود! به نظر شما، آیا بالاخره موش دوستی همقدوقواره و شبیه به خودش پیدا میکند یا اینکه اتفاقات دیگری در انتظار اوست؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.