گاندی، رویایی برای هند

گاندی رویایی برای هند از یک آدم خیلی خیلی معمولی شروع می‌شود. از یک پسر بچه به اسم موهانداس گاندی که در پوبندر، شهری در هند، به دنیا آمد. مادرش زنی راستگو و نیکوسرشت بود و پدرش مردی خوش‌قلب، هر چند گاهی اوقات خیلی زود خشمگین می‌شد.

خانواده‌ی گاندی به صداقت و راستگویی اهمیت فراوان می‌دادند و این اهمیت در وجود گاندی کوچک هم رسوخ کرده بود. اگرچه او مرتکب اشتباه‌هایی شد؛ برای مثال بر خلاف آیین هندو از مزه‌ی گوشت چشید، برای خریدن سیگار پول دزدید و یک بار هم یکی از مجسمه‌های معبد را دزدید اما در نهایت، وجدان به سراغش آمد. به اشتباهاتش اعتراف کرد و تنبیهی را که برایش در نظر گرفته بودند پذیرفت.

ویژگی دیگر موهانداس اهمیت به دیگران و اعتقاد به برابری بود. در دوران کودکی او، نظام کاستی و مذهب هندو بر هند حاکم بود. بر همین اساس، کسانی که در کاست‌های (در واقع همان طبقه) بالاتر به دنیا می‌آمدند، منزلت و احترام بیشتری داشتند. در کاست اول روحانیان مذهب هندو، در کاست بعدی خانواده‌ی سلطنتی و سردارهای نظامی، در کاست پس از آن بازرگانان و تاجران قرار داشتند و کارگران هم به آخرین کاست تعلق داشتند. بعضی از مردم عضو هیچ کاستی نبودند و بقیه آنها را نجس می‌شمردند و طرد می‌کردند. در چنین نظامی خانواده‌ی گاندی خدمتکاری داشتند که در هیچ کاستی نبود. مادر، او را نجس می‌دانست اما موهانداس بر خلاف کم سن و سالی‌اش، خدمتکار را هم فردی معمولی مانند دیگران به حساب می‌آورد.

موهانداس در سیزده سالگی بنابر تصمیم پدر ازدواج کرد، شش سال بعد، صاحب فرزندی شد و کمی بعد تصمیم گرفت برای تحصیل در رشته‌ی حقوق به لندن برود و وکیل شود تا بتواند یک شغل دولتی خوب به دست آورد.

همین زمینه کودکی و نوجوانی موجب شد او روزی برای مردم به پا خیزد و دیگران هم از او پیروی کنند… اما در این مسیر چه اتفاق‌هایی رخ داد؟ چه روندی طی شد؟ چه تجربه‌هایی کسب شد؟ گاندی رویایی برای هند داستان آدمی خیلی خیلی معمولی است که از معمولی بودنش برای رسیدن به هدفش استفاده می‌‌کند و ارزش خواندن را دارد.

دیگر جلدهای مجموعه:

هلن کلر، دختری که عاشق نور بود

نلسون ماندلا، مردی با مشت‌های گره کرده