توضیحات
«آدم برفی سردشه» داستانی از یک آدم برفی عجیب است. آدم برفی که سردش میشود. راستی مگر آدم برفیها هم سردشان میشود؟ در یک روز زمستانی که بچهها دور آدم برفی جمع شده بودند متوجه شدند که او سردش است. آدم برفی گفت اگر برایم یک فنجان شکلات داغ بیاورید گرم میشوم. بچهها همین کار را کردند اما در چشم بهم زدنی دیدن که آدم برفی آب شد چون نوشیدنی داغ خورده بود. آدم برفی فریاد زد مرا از نو بسازید بچهها دوباره آدم برفی ساختند و این بار هم آدم برفی لرزش گرفت و سردش شد و گفت بچهها کلاه سرش گذاشتند تا گرم شود، فایدهای نداشت و آدم برفی گفت اگر آب داغ این جا بود میپریدم داخلش و گرم میشدم و این بار هم بچهها به حرفش گوش دادند و باز هم آدم برفی آب شد و دوباره بچهها از نو ساختندش و این کار ادامه داشت تا اینکه یکی از بچهها گفت این راهش نیست باید فکر دیگری کنیم.
شما اگر جای بچهها بودید چه فکری میکردید تا آدم برفی هم گرم بشه و هم اینکه آب نشه؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.