گرگ در قفسهی لباس
300,000 ریال
یکی بود، یکی نبود. توی یک شهر بزرگ، که پر بود از ساختمانهای بلند و کوتاه، و توی یک طبقه از آن ساختمانها که نه خیلی بلند بود و نه خیلی کوتاه، یک پسر کوچولو با پدر و مادرش زندگی میکرد. پسر کوچولو دوست نداشت تنها در اتاق بازی کند…
ناموجود
«گرگ در قفسه ی لباس» داستان کودکی است که با خانوادهاش در آپارتمانی در شهر زندگی میکنند. کودک از تنهایی و تاریکی میترسد و شبها از مادرش میخواهد که چراغ را خاموش نکند. کودک به مادر میگوید که از گرگ میترسد و مادر به او اطمینان میدهد که گرگها به شهر و آپارتمان نمیآیند. اما یک روز پسرک صدایی میشنود که میگوید گرسنه هستم از خوراکی خودت به من هم بده و این طور میشود که کودک با گرگ روبرو میشود و با او ارتباط میگیرد باهم خوراکی میخورند، بازی میکنند، نقاشی میکشند و در آخر برای هم قصه می گویند و خوابشان میبرد و گرگ به قفسه لباس جایی که از آن جا بیرون آمده بود برمیگردد. بعضی قصهها واقعیاند و بعضی از آنها هم میتوانند یک طوری واقعی باشند. شما چه فکر میکنید؟
وزن | 238 گرم |
---|---|
ابعاد | 30 × 23.5 × 0.3 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
تعداد صفحه | 35 صفحه |
سال نشر | |
ناشر | تولیدکننده | |
شابک | 9786001520884 |
نوع جلد | جلد نرم |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.