آبنبات چوبی آویزان و هویجهای سرگردان
300,000 ریال
مامان روی صندلی پارک نشسته بود و با تلفنش حرف میزد. میگفت: «چرا هرچی میگم گوش نمیکنی تو؟! من دیگه نمیتونم. میفهمی؟ دیگه برنمیگردم اونجا. آخه به چه زبونی باید بهت بگم؟» علیرضا ایستاده بود و نگاهش میکرد…
3 عدد در انبار
مجموعه داستانهای کتاب «آب نبات چوبی آویزان و هویج های سرگردان»، کودکان با شرایط خاص را به زندگی دلگرم میکند و به آنها میفهماند که فقط آنها نیستند که زندگی با آنها سرِ ناسازگاری گذاشته است. این داستانها احساسات ناب و لطیف کودکانه و انسانی را در بچهها بیدار میکند و توجه آنها را به کودکانِ دور و اطرافشان که در شرایط مناسبی به سر نمیبرند، جلب میکند و حس انساندوستی و کمک به همنوع را در آنها برمیانگیزد. در عین اینکه آنها را برای مقابله با مشکلات احتمالی که ممکن است در زندگی برای خودشان پیش بیاید، آماده میکند. درک متقابل احساسات دیگران را به کودک میآموزد و این که ممکن است در درون آدمهایی که به ظاهر آرام و بیدغدغه میآیند، غوغایی آرامنشدنی به پا باشد.
نه اینکه علیرضا دل خوشی از مدرسه داشته باشد، نه. آنجا هم همینطور بود. بچهها برای خنده، کلهی علیرضای کوچولو را توی تراش میکردند یا او را به آدامس میچسباندند و از زیر میز آویزانش میکردند. خانم معلم هم که اصلاً علیرضا را نمیدید. یک عینک ته استکانی گنده هم میزد، ولی باز علیرضا را نمیدید، اما علیرضا اصرار داشت که آدم است. درست مثل یک هویج بود که از رنگش، از درازیاش و از کلهی سبزش پیداست که هویج است و خودش هم همهجا میگوید: «من هویجم!» توی شیرینپلو باشد یا عدسپلو، توی آبمیوهگیری باشد یا خوراک مرغ، همهجا میگوید: «من هویجم! من هویجم!» علیرضا مثل یک هویج اصرار داشت که بگوید من آدمم!
قصهی علیرضا قصهی کودکان تنها و غمگین است. قصهی بچههایی که پدر و مادرشان جدا از همدیگر زندگی میکنند. قصهی بچههایی که خودشان باید یکه و تنها با زندگی بجنگند و با مشکلاتشان دستوپنجه نرم کنند.
وزن | 138 گرم |
---|---|
ابعاد | 17.9 × 14 × 0.9 سانتیمتر |
نویسنده | |
تصویرگر | |
ناشر | تولیدکننده | |
سال نشر | |
گروه سنی | |
شابک | 9786008025184 |
تعداد صفحه | 104 صفحه |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.