گرگی که از کتاب بیرون افتاد

کتاب «گرگی که از کتاب بیرون افتاد» داستان گرگی را تعریف می‌کند که از کتاب خودش بیرون افتاده و حالا از ترس این‌که گربه او را نخورد، باید وارد یک کتاب دیگر شود. او کتاب‌های مختلفی را امتحان می‌کند که هر کدام به دلایل بامزه‌ای به درد گرگ نمی‌خورد.

ممکن است از توی هر کتابخانه‌ی شلوغ‌پلوغی یک کتاب بیفتد بیرون…

خب گرگ قصه‌ی ما هم از کتاب قصه‌اش افتاده بیرون و توی اتاق زویی سرگردان شده.

حالا گرگی برای فرار از دست گربه‌ی بدجنس و گرسنه‌ی زویی مجبور است توی کتاب قصه‌های جور واجور سرک بکشد تا قصه‌ی خودش را پیدا کند.

فکر می‌کنید بالاخره از کدام کتاب سر دربیاورد؟!