جسیکا کجاست؟ اگر قدرت نامرئی شدن داشتید آیا این کار را می کردید؟
1,700,000 ریال
در یک بعدازظهر سر زنگ جغرافیا بود که برای اولین بار کشف کردم از قدرتی خارقالعاده برخوردارم.
شرط میبندم برایت هیجانانگیز است ولی باور کن اینطور نیست. راستش ترسناک است. عجیب و غریب هم هست…
2 عدد در انبار
کتاب « جسیکا کجاست؟ » داستانی علمی تخیلی و ماجراجویانه است با موضوع دوستی و یافتن دوستان خوب.
جسیکا دختر سیزده سالهای است که بهوسیله بهترین دوستش ـ ایزی ـ متوجه میشود قدرت نامرئی شدن دارد. او و سه نفر دیگر از دانشآموزان کلاس در تماس با سنگهای مخصوص، قدرت مافوق بشری پیدا میکنند و با استفاده از این قدرت موفق میشوند دوستشان ماکس، پسر دکتر جمیز مالون که مسئول این آزمایشهاست را از دست یک فرد شرور نجات دهند.
جسیکا سر کلاس بدون آنکه خودش متوجه شود نیمی از بدنش نامرئی میشود و این آغاز ماجرایی است که سبب میشود او و ایزی به ماجراهای بسیاری پی ببرند: اینکه تنها جسیکا قدرت مافوق بشری ندارد و دو همکلاسی دیگرش که همزمان با او به دنیا آمدهاند و ماکس نیز، به این توانایی دست یافتهاند. هستر میتواند بهراحتی از دیوار رد شود، تام زمان را متوقف میکند، ماکس فکر دیگران را میخواند و جسیکا هم نامرئی میشود. این تواناییها افراد سودجو را هم فعال میکند. آنها با گروگان گرفتن ماکس، پسر دکتر، تلاش میکنند او را وادار به همکاری کنند، ولی دوستانش بسیار هوشیارانه عمل میکنند و با کمک هم و تواناییهایشان موفق به نجات ماکس میشوند. سرانجام آنچه به دست میآورند ایجاد دوستی، یافتن دوستان خوب و تغییر در رفتارشان است که با هیچچیز قابل تعویض نخواهد بود.
از نکات بارز کتاب تلاش و تمرین نوجوانان، حمایت از یکدیگر و مهمتر از همه، تحولاتی است که شخصیتهای داستان در تعامل با هم و روشن شدن یک سری حقایق به دست میآورند.
گزیدههایی از کتاب « جسیکا کجاست؟ »:
وقتی بهترین دوستتون توی یه بعدازظهری که انتظار دارید مثل بقیهی بعدازظهرها باشه در ساعت چهار و پنج دقیقه بهتون میگه سر کلاس جغرافی آرنج دستتون نامرئی شده بوده و خودتون هم داشتین کمکم نامرئی میشدین، چه احساسی بهتون دست میده؟ شاید فکر کنید دوستتون دیوونه شده اما… همیشه هم چشمها اشتباه نمیکنن! شاید یهکم جا هم برای قهرمانبازی باشه! کیه که دلش نخواد؟!
گفتم: «ایزی، نگاه کن!» به سراپای بدنم زل زده بودم، تصحیح میکنم؛ به شانههایم زل زده بودم که انگار وسط هوا معلق بودند و در زیر آنها فضایی خالی به اندازهی بدن من بود. ایزی هورا کشید و دست زد. «فوقالعاده است! حالا ببینیم میتوانی بدون بستن چشمهات این کار رو بکنی یا نه؟» نامرئی شده بودم که مامان وارد اتاقم شد و گفت: «بس کنید دخترها، از وقت خواب خیلی گذشته. حالا دیگر… و حرفش را قطع کرد و نگاهی به دور اتاق انداخت و پرسید: جسیکا کجاست؟ »
وزن | 294 گرم |
---|---|
ابعاد | 19.5 × 14.5 × 1.2 سانتیمتر |
نویسنده | |
مترجم | |
سال نشر | |
تعداد صفحه | 272 صفحه |
ناشر | تولیدکننده | |
شابک | 9786001881930 |
گروه سنی |
هنوز بررسیای ثبت نشده است.