کرم شب‌تابی که نور نداشت!

توانمندی و ظاهر متفاوت افراد نمی‌تواند ملاکی بر برتری آن‌ها نسبت به‌هم باشد. مثلا در یک خانواده، یکی از فرزندان ممکن است از نظر فیزیکی قوی، و ورزشکار باشد. دیگری خرد و دانایی بالایی داشته باشد. آدم‌ها می‌توانند از منظر ظاهری و روانی با هم متفاوت باشند.

کتاب «کرم شب‌تابی که نور نداشت!» داستان لوسی است. لوسی می‌تواند از همه‌ی دوستان خود بهتر و سریع‌تر پرواز کند. یک روز خانم معلم بچه‌ها را دور هم جمع می‌کند تا با آن‌ها پرواز در شب را تمرین کند. همه هیجان‌زده می‌شوند غیر از لوسی. چون او کرم شب‌تابی است که نوری ندارد، حتی یک ذره. وقتی شب شد لوسی سعی کرد بهتر پرواز کند و سریع‌تر و سریع‌تر. اما فایده‌ای نداشت. نورش روشن نشد. اون فکر می‌کرد که حتما یک حشره‌ی معمولی است و نه یک کرم شب‌تاب.

پس از تمرین، وقتی همه داشتند به سمت خانه حرکت می‌کردند. سروکله‌ی وزغی پیدا شد و همه‌ی کرم‌های شب‌تاب را گرفت. آن‌ها را برای روشنایی باتلاق در شب، درون شیشه‌ای محبوس کرد. لوسی که دید معلم و دوستانش اسیر وزغ شده‌اند، آنقدر دور سر وزغ و دوستانش چرخید تا سرشان گیج رفت. این‌گونه لوسی توانست همه را نجات دهد. آن‌ها از لوسی تشکر کردند و به اون عنوان شجاع‌ترین حشره‌ی باغ را دادند.

کتاب «کرم شب‌تابی که نور نداشت!» با داستانی روان، ساده و کوتاه، به این نکته اشاره می‌کند که باوجود تفاوت‌هایی که با هم داریم، می‌توانیم کارهای خوب انجام دهیم. تفاوت‌ها فیزیکی نقطه‌ی ضعفی برای ما نیستند. تصاویر کتاب سرشار از جذابیت و نبوغ است. کودکان، والدین و مربیان از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. مربیان و والدین می‌توانند درباره‌ی موضوعاتی چون خرد و دانایی، شجاعت، نوع‌دوستی، عدالت جویی، اعتدال و تعالی با کودکان گفت‌و‌گو کنند. به آن‌ها یادآور شوند که ویژگی‌های شخصیتی‌ فراتر از ویژگی‌های فیزیکی می‌توانند جایگاه انسان‌ را بالا ببرند.